سفر قندهار ، فريادی از درد
فرانس سوار، فرانسه
۱۲مه ۲۰۰۱
زنان افغانى در زير برقع در مقابل تحقير خود را آرايش مى كنند۰ قندهار فيلمى است قدرتمند و چون ضربه اى هولناك و كارا به تصوير كشيده شده است۰اين فيلم شاهدى است اساسى از شرايط زنانى كه تحت سلطه تنگ نظرانه طالبان زندگى مى كنند۰
حكايت از زمانى آغاز مى شود كه دخترى افغانى كه سال ها در كانادا اقامت داشته، مجبور مى شود براى نجات خواهرش كه قصد از بين بـردن خود را به هنـگام كسوف خورشيد دارد به افغانستان باز مى گردد۰
اين فيلم بيانگر زندگى روزمره تاسف بار انسان درجه دومى به نام زن افغانى است كه از حق تحصيل كردن، دريافت خدمات پزشكى و حتى رفتن به حمام عمومى محروم است۰ اين فيلم با شگفتى بسيار نشان مى دهد كه زن افغانى عليرغم همه آن دشواريها، تلاش خود را براى حفظ و ابراز زن بودن خود به كارگرفته است۰
او با آرايش خود، با لاك زدن ناخن خود و با آويختن زيور آلات ارزان قيمتى كه ازنظر ما بسيار پيش پا افتاده است، در واقع به مبارزه اى عميق، عليه هويت تحقير شده خود دست مى زند۰
در زير اين ظاهر بدون حركت و بى جان، زنانى را مشاهده مى كنيم كه به هنگام عبور از كنار ديوارهاى كاهگلى، در ذهن پرندگانى زيبا و اغواگر را ترسيم مى كنند۰
صحنه معاينه زنان توسط پزشك، صحنه اى بسيار تكان دهنده است. بيمار زن بايد فقط از آن سوى پرده اى ضخيم كه فقط سوراخى در ميان آن ايجاد شده، دهان وگوش و چشم خود رادر معرض معاينه پزشك مرد قرار دهد۰ صحنه اى سوررياليستى، پوشيده و در عين حال اروتيك۰
گاه شاهد صحنه اى خنده دار و در عين حال دردناك هستيم. صحنه اى از مبارزه انسان عليه نااميدى. صحنه مردى بى دست كه به دنبال يك جفت پاى مصنوعى است و يا صحنه سياهپوست آمريكايى كه براى خود ريش مصنوعى گذاشته است.
چگونه مى توان به اين فيلم كه بيانيه اى عليه درد بشرى است، فكر نكرد؟