نقد ۱:
ورايتی، نيويورك
30 نوامبر 1989
نويسنده: آدِم
"فيلم دستفروش به اعماق كشف ناشدة زندگي ايراني نظر دارد. مخملباف، كارگردان ايراني، فيلمي پرتنوع و پرمحتوا و عميق ساخته كه براي پخش در جشنواره ها در نظر گرفته شده، جايي كه فيلم هاي ايراني حكم كيميا را دارند. عليرغم درونمايه به ظاهر خشن، هر سه داستان طنزي ملايم و تركيب شاداب و سرزنده اي دارند.
نقد ۲:
نشريه اورگانيين، آمريكا
27 فوريه 1989
نويسنده: تدماهار
دستفروش
"دستفروش فيلمي است خوش ساخت و جذاب، هم به عنوان يك فيلم و هم از اين نظر كه ديدگاهي واقعيتگرايانه از اوضاع دروني ايران كنوني را به دست مي دهد. دستفروش فيلمي است شگفت انگيز كه هوشمندانه ساخته شده... كشفهايي از اين دست جشنواره ها را جالب مي سازد."
نقد ۳:
بولتن جشنوارة تورنتو، كانادا
" نظر به مشكلات مسلم، جاي تعجب است كه دستفروش اصلاً وجود خارجي دارد و حتي مهمتر از همه اين كه چه فيلم جالبي است. كارگردان اين فيلم را به عنوان فيلمي كه درونماية آن انسان است توصيف مي كند. اولين داستان تولد يك انسان را نشان مي دهد و ظهورش را در صحنه حيات، دومين داستان سفر انسان رادر زندگي به تصوير مي كشد و سومين داستان ناقوس عزيمت او را از اين دنيا به صدا در مي آورد. اين موضوع به حق مي تواند پاية مفهومي فيلم باشد، اما اين سه بخش به زندگي در پايين ترين طبقه اجتماعي و اقتصادي معاصر نظر دارد. اين سه داستان تقريباً ظاهري خشن دارند، اما مخملباف صاحب طنز ملايمي است. به طور مسلم در اين روزها، فيلم هاي ايراني زيادي با اين كيفيت وجود ندارد. فيلم هايي كه به وجهي كمنظير، تصويري از اجتماعي حيرت انگيز كه از ما بسيار دور است را به دست مي دهد."
نقد ۴:
بولتن جشنواره بين المللي فيلم ريورتاون،
28 آوريل 1989
" در غرب تصورات ناچيزي از ايران، فراتر از تصوير مطبوعات از يك رهبر مذهبي با كلام آتشين وجود ندارد.، اما كارگردان دستفروش ثابت مي كند كه عليرغم عناوين مطبوعات، فيلمسازي خلاق هنوز هم مي تواند وجود داشته باشد. "
نقد ۵:
نشريه جشنوارة فيلم لندن، انگليس
1998
نويسنده: شيلا ويتاكر
" فيلم دستفروش سفر حيرت انگيزي است، در ميان ساكنان فقير شهرهاي ايران معاصر. هر سه داستان تصوير واضح و روشن از كساني است كه در پايين ترين طبقات قرار دارند. عده اي از آنها به اندازة محيط خود فاسد شدهاند و عده اي ديگر كورسوي نور روحية انساني را، در زندگي خود حفظ مي كنند. دستفروش نمونة شايان توجهي است از اين كه چگونه فيلمسازان در ايران، عليرغم تمام مشكلات هنوز هم مي توانند فيلم هاي به ياد ماندني بسازند كه دست كمي از واقعيت خود زندگي نداشته باشد."
نقد ۶:
فيلم كامنت
ژوئن 1989
"بهترين فيلم داستاني كه در ND – NF به نمايش درآمد، دستفروش ساخته محسن مخملباف از ايران است. اين تريلوژي تمثيل هاي پوچ گرايانه و زخم زبان يك مرد را به دلفريبي و جذابيت "داستان هاي نيويوركي" عرضه مي كند... بعد از "راننده تاكسي" اين فيلم قويترين اثر، دربارة رنج و عذاب انساني است. دستفروش به آساني ميتواند جاي داستانهاي نيويوركي را بگيرد.
نقد ۷:
نشريه استادودسن پائولو، برزيل
18 اكتبر 1989
رئاليسم هولناك
عامل شگفتي جشنوارة امسال، دستفروش، از سينماي ايران است. فيلم از لحاظ تكنيكي بي نقص اما براي بيننده سنگين است. رئاليسم هولناك آن، نااميدي و يأسي را برجسته ميكند كه عاقبت اين يأس، انفجار احساسات و طغياني است عليه فقر و مسكنت."
نقد ۸:
كاتالوگ جشنواره ونكوور، كانادا
1989
"موضوع كلي دستفروش انسان است. قصة اول اين تريلوژي، دربارة تولد انسان و ورودش به دنيا است. قصه دوم دربارة زندگي او و قصه سوم مرگش را تصوير مي كند.. همه آدمهاي اين سه قصه يكي هستند : انسان.
دستفروش به واقع فيلمي حيرت انگيز است. فيلم با جسارتي بسيار همچون "قطار سريعالسير نيمه شب" ساختة " آلن پاركر" لايه هاي زيرين زندگي در ايران امروز و موضوع هايي چون جنون، جنايت، فقر و نوميدي را به تصوير مي كشد. بسياري از منتقدان غربي، جسارت مخملباف را در خلاقيتي آشكار و در انتقاد از شرايط نابسامان زندگي بشر، ستوده اند…"
نقد ۹:
نشريه فوليادي سن پائولو، برزيل
1989
نويسنده: اومبرتو ساكوماندي
دستفروش، فيلم ايراني، يكي از شگفتي هاي جشنواره سن پائولو
احتمالاً اولين عكس العمل در مقابل يك فيلم ايراني احتياط است. خيلي ها در برخورد نخست با اين فيلم، آن را به خاطر پاسپورتش كنار مي گذارند. كه البته اين رفتار متعصبانه چندان هم بي علت نيست. ايران داراي اسم و رسم چنداني در زمينه سينما نمي باشد و با در نظر گرفتن چهرة بي انعطاف رژيم بنيادگراي اسلامي اين كشور، به غير از سينمايي صرفاً تبليغاتي، انتظار ديگري از آن نمي رود. با اين حال هركس "دستفروش" را ببيند، متعجب خواهد شد.
چنين به نظرمي آيد كه "دستفروش" وجه مشترك گويايي است بين دو دنيا كه از ارزشهاي مختلف برخوردارند و اين فيلم در اين ميان، نقش يك پل ارتباطي را بازي مي كند. ايتاليا مهمترين عامل ايجاد اين ارتباط محسوب مي شود. چرا كه دستفروش ملهم از ارزشهاي والاي نئورئاليسم ايتاليا است. و علاوه بر آن اپيزود اول فيلم بر اساس داستاني از " آلبرتو موراويا" نويسنده ايتاليايي ساخته شده است.
اين فيلم در طي سه اپيزود، نشان دهندة چهره اي از ايران مي باشد كه براي بينندة غربي ناآشناست. و نيز اشاره به مسائل و مشكلاتي دارد كه در جوامع مختلف رايج است.
روي هم رفته فيلم " دستفروش" قوي و سرشار از احساس است. به نظر مي رسد كه روياهاي "چزاره زاواتيني" ـ ارباب تازه در گذشته نئورئاليسم ايتاليا ـ در دستهاي اين كارگردان ايراني، به شكل مقبول و با برجسته نمودن واقعيات به تحقق پيوسته باشد.
نقد ۱۰:
نشريه سينما، فرانسه
ژانويه 1991
نويسنده: ايوتوراوال
ايراني ها در نانت
ولي قويترين فيلم، به خاطر خشونت و فضاي سورئاليستي افراطي اش ـ مثل بعضي از فيلم هاي آمريكاي لاتين ـ بدون ترديد " دستفروش" (1987) فيلمي در سه اپيزود، به كارگرداني " محسن مخملباف" است كه هر يك از سه اپيزود آن در يك فضاي حاشيه اي قرار دارد : زن و شوهر فقيري كه مي خواهند از دست چندمين فرزندشان خلاص شوند، يك " ديوانه" كه با وجود سنش، در وضعيت يك موميايي با مادر فرتوتش زندگي مي كند و به تصوير درآوردن ولگردان محله هاي پست تهران.
اين نيروي زندگي درخشان و پويا در سينماي ايران، از يك طرف با حس واقعي زيبايي شناسي و از طرف ديگر با نوعي آزادي كلام تجلي يافته است. كه گاهي مي تواند ما را با نشان دادن نرمش ناپذيري و ناملايمات فرهنگي موجود، شگفت زده كند.
نقد ۱۱:
نشريه ژورنال داتارد، برزيل
1989
اين فيلم ايراني، وراي تصور ماست و دقيقاً نماينده فرهنگ ايران مي باشد. زيرا نه تنها به بهترين وجه قادر به تفهيم شديدترين تعصبات ايران و فرهنگ خشن خاورميانه مي باشد، بلكه برملا كننده بعضي جنبه هايي است كه غيرقابل تصورند.
شگفتي فيلم در چگونگي بيان داستان است. " مخملباف" از امكانات و خلاقيت هاي عجيبي استفاده مي كند و از آن جايي كه فيلم ظاهر رئاليستي دارد، شايد نتيجة آن براي يك بينندة عادي، سنگين به نظر برسد. در بعضي سكانس ها از اشخاص واقعي ـ مثل مفلوجان ـ استفاده مي شود. در گفتگوها داد و فرياد بسيار به گوش مي رسد و سكانس هاي متعدد فيلم مملو از سرو صداهاي شديد و آزار دهندة سمعي و بصري است كه براي بيننده ايجاد دشواري مي كند. به عبارت ديگر فيلم، شلوغ و سنگين است و چون همه شخصيت هاي فيلم دائماً در معرض فجايع بزرگ قرار مي گيرند، بيننده احساس مي كند كه كابوسي را در بيداري شاهد است. اگر از جنبه فوق چشم پوشي كنيم، يا به عبارتي جو مزاحم را ناديده بگيريم، فيلم داراي صحنه هايي سرشار از احساسات ظريف و نادر است. چنانچه تماشاچي نمي تواند در مقابلشان بي تفاوت بماند. در واقع فيلم، يك راديوگرافي از دنيايي بيمار گونه مي باشد كه ما معمولاً ترجيح مي دهيم آن را نديده بگيريم. دنيايي كه آن را متعلق به بينوايان، معلولين، ديوانگان، پيرها و اشخاص تحت تعقيب و مطرود مي دانيم.
نقد ۱۲:
نيويورك تايمز، آمريكا
26 مارس 1989
نويسنده: جانت مسلين
تريولوژي غم انگيز كارگردان ايراني
اگر چه " دستفروش" محصول حوزة هنري سازمان تبليغات اسلامي است، اما به هيچ وجه فيلمي تبليغاتي نيست. فيلم در حقيقت، فقر و تنگدستي تقريباً تحمل ناپذير و ويرانگر را عين واقعيت مي داند. اگر چه فيلم گهگاه به گونه اي نامتجانس، لحني غمگنانه و تقريباً غريبانه به خود مي گيرد، اما تأثير كلي آن از نوع درد و رنج محض است. "دستفروش" به طور وحشتناكي غم انگيز است و شايد حتي پر قدرت تر از آنچه كه مي خواسته است باشد..
اگر چه مخملباف اين سه اپيزود را با سبكي قراردادي و عموماً ساده كارگرداني كرده است، اما اين سه بخش به گونه اي غير منتظره، با ترس و وحشت ناشي از شرايط محيطي شخصيت هاي فيلم و طريقه تقريباً غير جدياي كه در چنين شرايط تحقير آميزي ارائه مي شوند، جبر آميز مي گردند. در تيتراژ آغازين فيلم كه سبك ناخودآگاه داستان ها نيز در آن به چشم مي خورد، يك جنين انساني به طور ترسناكي با ظاهري آرام در ظرفي شيشه اي غوطهور است.
نقد ۱۳:
كتاب فيلم هايي از ايران، آلمان
نويسنده: ميشل گلونز
در ايران فيلم هاي محسن مخملباف آثار جسورانه اي به شمار مي روند و در اين جاي شك و ترديد نيست. "دستفروش" همه امتيازات يك زيبايي شناسي صاف و ساده و نياز و ضرورت يك پيام خوش بينانه را به گونه اي مناسب و معتبر زير پا مي گذارد. فيلم نه تنها بيننده را با زشتي، بدبختي، خون و مرگ روبهرو مي كند، بلكه چيزي را كه بسيار بيشتر و شديدتر مورد ظلم و ستم و فشار واقع شده، تصويري مضحك، غريب و از شكل افتاده آدمي را در برابر ديدگان او قرار مي دهد..
مخملباف خودش هيچ ارتباطي با فرهنگ رسمي دوره پيش از انقلاب نداشته است و التزام و دلبستگي او به انقلاب اسلامي همواره بسيار زياد و پايدار بوده است. با اين وجود او به ساخت فيلم هاي انقلابي مبتذل و بي ارزش،كه تنها به استناد ارزش و اعتبار و پيام پروايي ندارند كه به پست ترين و بي ارزشترين الگوهاي كليشهاي هاليوودي متوسل شوند، نپرداخته است. زبان تصويري مخملباف در "دستفروش" بسيار حساب شده و كاملاً هنري است. به ويژه در روايت آخر كه به فيلم تراكم و پيچيدگي خفقان آوري مي بخشد كه در آن هر نما و هر كادر سرشار از اشارات و كنايات و نمادها مي گردد. ريتم اين روايت، به واسطه تغيير از توهمات ناشي از عذاب ترس، به واقعيت هولناك كه بدون وقفه در يكديگر در هم ميروند و سكرات مرگ دستفروش را در دنباله اي از مرگهاي هميشه جديد ارائه مي كنند، به درستي شكل گرفته است.
نقد ۱۴:
فيلم گايد
1993
مخملباف در "دستفروش" كه فيلمي در سه اپيزود است، به شيوه اي كاملاً نو رو مي كند. او شرح مي دهد كه فرهنگ سينمايي غرب را جذب كرده بود و ميتوانست ارزش ها و ديدگاه هاي شخصي خود را در عين تنش بر آن حاكم كند. در اپيزود اول، بونوئل به ديدار نئورئاليسم ايتاليا مي رود. آنجا كه زوج فقير و ناداني- كه كودكانش همه معلول مي باشند- به دنبال خانه اي خوب براي نوزاد خود مي گردند. اين اپيزود از چنان ارزش تكان دهنده اي برخوردار است كه فراموش كردن آن امري محال مي باشد. داستان دوم كاري سورئال و دربارة يك جوان عقب مانده ذهني است كه از مادر موميايي گونه اش نگهداري مي كند. اپيزود سوم نيز يك داستان گانگستري كابوس گونه است كه در آن يك دستفروش جوان قتل خود را توسط يك گروه قاچاقچي مي بيند. اين فيلم جذاب، تفاسير متعددي را باعث شده و حضور پرشمار آن در جشنواره ها، كارگردان را به تماشاگران دنيا معرفي كرد.
نقد ۱۵:
مركز فيلم شيكاگو، امريكا
آليسا سايمون
فيلم سه اپيزودي و قدرتمند دستفروش از محسن مخملباف كه در سال 1989 در جشنوارة جشنواره هاي فيلم تورنتو به نمايش درآمد، براي من شروعي بر سينماي بعد از انقلاب ايران بود. اين اثر براي من از آن دست تجربه ها در تماشاي فيلم بود كه همواره به عنوان مسئول " مركز فيلم شيكاگو" به دنبالش هستم. من از تلخي هر اپيزود، استادي حيرتانگيز مخملباف بر اين رسانه و نگاه صريح و تكان دهندة او بر مشكلات اجتماعي و اقتصادي پس از دورة شاه دچار شگفتي شده و حالي ديگر يافتم... با ديدن "بايسيكل ران" و "عروسي خوبان" توانايي كم نظير مخملباف در نگاه نئورئاليستي و برخورد سورئاليستي اش به موضوع كاملاً تأييد مي شود.
... نمايش فيلم هاي با كيفيت بالاي ايران در مراكز فرهنگي ـ هنري، كليشه هاي مذهبي ـ قومي را كه هاليوود با آشغال هايي چون "بدون دخترم هرگز" بر عليه ايران ترويج ميدهد، خنثي مي كند. فيلم هاي ايراني در دهة گذشته سهم و مشاركت مهمي در سينماي دنيا داشته اند و " دستفروش" شايان آن است تا در معبد دنياي شاهكارهاي سينما قرار گيرد.
نقد ۱۶:
شيكاگو ريدر، آمريكا
10 نوامبر 1989
نويسنده: جاناتان روزنبام
انتخاب منتقد : دستفروش
فيلمي تأثير گذار و قدرتمند از ايران و به كارگرداني محسن مخملباف كه به عنوان يك مبارز ضد شاه فعاليت خود را آغاز كرده و سپس به نويسندگي روي آورد. فيلم از سه بخش تشكيل شده و به مسألة فقر در تهران مي پردازد. بخش اول كه برداشت آزادي از يك قصة " آلبرتو موراويا" است كه مشكلات ناگوار و وحشتناك يك زوج فقير با چهار كودك عقب ماندة جسمي را دنبال مي كند كه سعي دارند فرزند پنجم و در واقع آخر خود را به خانواده اي بسپارند با اين اميد كه او نيز مانند ديگر فرزندانشان معلول نشود. بخش دوم زندگي رقت آور جواني گيج و نامتعادل را پي مي گيرد كه به "جري لوئيس" مي ماند و عمرش را وقف مراقبت از مادر پير خود مي كند. (زوج بخش اول در اين اپيزود حضوري مجدد و كوتاه دارند) بخش سوم كه به سبك " فيلم سياه" فيلمبرداري شده، عمدتاً به روياهاي خوف انگيز يك دستفروش لباس اختصاص يافته كه در واهمه از كشته شدن توسط قاچاقچيان همكارش بسر مي برد. هر اپيزود، همچون "دهگانة" اخير كيسلوفسكي يك فيلمبردار جداگانه دارد و هر سه بخش داراي فيلمبرداري روان و ماهرانهاي است گرچه سبك پردازي خود آگاهانه اپيزود سوم نسبت به دو بخش ديگر غريبتر مي نمايد كه به نئورئاليسم نزديكي بيشتري دارند. فيلم به گفتة مخملباف بازگو كنندة سه مرحلة تولد، سير در زندگي و مرگ انسان است. "جرالد پيري" منتقد سينما، فيلم را با "پائيزا" اثر روبرتو روسليني مقايسه كرده و بلا ترديد اپيزود اول "دستفروش" همچون آن فيلم يا " آلمان، سال صفر" به شدت تأثيرگذار مي باشد.