نقد ۱:
نشريه ايل رستودل كارلينو، ايتاليا
1989
نويسنده: ويتوريو سپيكا
بايسيكلران
كليه فيلم هايي كه در جشنواره با يكديگر به رقابت پرداختند، شايان توجه بودند. فيلم برنده نيز به سبب داشتن قابليت روايي مناسب و استفاده از مجموعه عناصر واقعيت و رؤيا، در بيان داستاني با مفاهيم عميق انساني، در مورد واقعيتي ارزشمند از ماهيت انسان، از كيفيتي مطلوب برخوردار بوده است. فيلم مخملباف حكايت نسيم است، يك پناهنده افغان كه براي معالجه همسر بيمار خود به پول نياز دارد و بدين ترتيب خود را درگير يك شرط بندي ميكند، او بايد يك هفته تمام بدون توقف بر روي دوچرخه ركاب بزند. داوري اين فيلم توسط يك هيئت داوري متشكل از دانشجويان مدارس سينمايي كشورهاي مختلف صورت گرفت.
نقد ۲:
نشريه آژانس پرس، تركيه
6 آوريل 1991
نويسنده: نوال چيزگن
هر كشوري براي خود " سياهاني" دارد، سياهان ايران هم " افغانيها" هستند. كسي به ماجراي اندوه بار "نسيم" نميانديشد. اصلاً اهميتي به آن نميدهند. فقط همه در فكر آن هستند كه از اين حادثه چه سودي به دست ميآورند.
مخملباف در قصه تلخ و نااميدانه خود طنز جالبي را به كار ميبرد. مثلاً به عنوان نمونه، وقتي "نسيم" با دوچرخه همچنان ميچرخد، در همان حال پالتويش را روي پسرش كه خوابيده است مياندازد. زن پيرزن به عنوان كمك، تنها چيز با ارزشي را كه دارد، يعني گردنبند خود را به او ميدهد. وقتي زن نسيم، گيره پر زرق و برق سر خود را از لاي موهايش در ميآورد و به دخترك كولي ميدهد... و يا زيباترين صحنه وقتي است كه پسر براي دور كردن خواب از چشم پدر، گريه كنان و بوسهزنان او را به باد سيلي ميگيرد.... صحنهاي كه انسان را زير و رو ميكند.
كار استادانه محسن مخملباف اين است كه شيوههاي سينمايي عناصر غربي و احساسات ايراني را به هم آميخته. با تماشاي اين فيلم كه فرهنگ غني شرق دستمايه ساخت آن است، شايد ما هم بتوانيم به غناي فرهنگ خود توجه كنيم.
نقد ۳:
مجله نمايش، تركيه
ستارگان جوان سينما
مخملباف عضو يك گروه سياسي ضد رژيم شاه بود. در سال 1974 در هنگامي كه ميخواست پليسي را مضروب كند، زخمي و دستگير شد و به زندان افتاد. سال 1979 در آغاز انقلاب اسلامي او هم مانند ساير محكومان سياسي از زندان نجات يافت. پس از انقلاب مدت كوتاهي به فعاليت سياسي پرداخت. در سال هاي 81-1980 تعداد زيادي قصه كوتاه و يك رمان منتشر كرد و در اين سال بود كه فيلمنامهنويسي و فيلمسازي را شروع كرد.
از اين معرفي كوتاه معلوم ميشود كه او وابسته به نسل تلخكامي است كه براي بقاي خود مبارزه كرده است و دوران سختي را پشت سرگذاشته. از اين نسل كه عليه يك ديكتاتور با فعاليت هاي چريكي جنگيده، سال هايي را در زندان گذرانده، شكنجه ديده و در انقلاب و جنگ شركت كرده، نميتوان انتظار داشت به هنر و سياست و دنيا سادهانگارانه بنگرد و از اجتماع و مسائل آن انتقاد نكند.
مخملباف هم مانند اكثر هنرمندان ايراني، شعاع نور هنر خود را بر جامعه ايران و به تغييرات عظيم ده سال اخير مياندازد و آن ها را به روشني نشان ميدهد.
نقد ۴:
نشريه ادمونتون جورنال
ژانويه 1990
نويسنده: مارك هورتون
ضمن اعلام سه ستاره بودن بايسيكلران(به مفهوم خيلي خوب) مينويسد: "بايسيكلران" در هر وجه خود، تجربهاي كاملاً سخت كوشانه است و درباره مردماني از سرزميني است كه به ندرت آن را درك ميكنيم، اما اين مردم حرفي جهاني براي همه ما دارند، بايسيكل ران اثري برانگيزاننده و ميخكوب كننده است.
نقد ۵:
عصردوشنبه، روسيه
نوامبر 1990
سوژه فيلم "بايسيكلران"، برنده جايزه بينالمللي نيز جالب توجه است. موضوع فيلم حول تقدير شوم مردي افغاني دور ميزند كه به همراه همسر بيمارش سر از پاكستان درآوردهاند، فقر و بيماري غير قابل علاج همسرش، وي را تا سرحد يأس و حتي خودكشي ميكشاند. هدف فيلم بيان اين نكته است كه انسان حتي در اين محروميت ها، ذلت ها و تنگدستي ها، در عين آمادگي براي كمك به ديگران، ميتواند و بايد انسان بماند.
نقد ۶:
نشريه فوليا دي سن پائولو، برزيل
نويسنده: آنتونيو كارلوس رودريگوس
فيلمی از چرخ عجيب زندگی در ايران
"بايسيكلران" تازهترين شگفتي محسن مخملباف كارگردان ايراني است كه از نظرگاه و نحوه تفكر در همان مسير فيلم "دستفروش" محصول 1987 ميباشد. نمايش فيلم "دستفروش" سال گذشته با موفقيت قابل توجهي رو به رو شد. "بايسيكلران" ملهم از مكتب نامي و پايدار"نئورئاليسم" است، كه در آن كارگردان واقعيتهاي زندگي ايران را به يك پيام پرمايه و تلخ تبديل كرده است. حتي خود عنوان اين فيلم با جريان سينماي ايتالياي بعد از جنگ سنخيت دارد. سينمايي كه در آن، خيابان را به عنوان صحنه طبيعي و آدم هاي معمولي را به عنوان بازيگران اول برميگزيدند. اما كارگردان اين فيلم با زمان جلو رفته و در وراي معيارهاي اين مكتب از تكنيك و روش هاي دراماتيك استفاده بسياري برده و به وسيله آن ها ظلم و تعدي را درحد اعلاي خود نشان ميدهد. و اما حاصل اين معجون همانا به نمايش درآوردن ناب لحظات پوچي است.
امتياز اين فيلم بر فيلم هاي قبلي در جنبه توصيفي آن است. به نظر مي رسد كه كارگردان براي هماهنگ كردن سبك خود در هر سه اپيزود فيلم دستفروش از نوعي سوررئاليسم استفاده نموده است. ولي در "بايسيكلران" برعكس اين لحظات با زيباشناسي نئورئاليستي يا به عبارت ديگر با خود موضوع فيلم منطبق شدهاند.
"بايسيكلران" ماجراي پررنج يك پناهنده افغان است كه براي تهيه مخارج معالجه همسرش كه در بيمارستان بستري ميباشد، دست به هر كاري ميزند. پس از بارها تلاش نافرجام بالاخره ميتواند كه طي يك دوچرخه سواري مداوم هفت روزه در يك مسابقه استقامت شركت نمايد. تمام سناريوي فيلم بر روي پدالزدنهاي نسيم مونتاژ ميشود كه اين خود نوعي از دايره"فليني وار" (البته ازنظر سبك) است. گرداگرد او آدمهايي چون خبرنگاران و سياستمداران و همچنين تيپ هاي ساديستي جمع شدهاند. اين داستان ظاهراً غيرممكن، از اتفاقي واقعي الهام گرفته شده كه كارگردان در دوران كودكي خود شاهد آن بوده است و حتي به نظر او پايان آن واقعه دراماتيكتر از خود فيلم است.
قدرت تصاوير فيلم در بعضي صحنههاي پليسي كه مملو از تكنيك هاي سينمايي هستند، نمايان مي شوند. فيلم مستند عباس كيارستمي يعني"كلوزآپ" كه در اين جشنواره نيز به نمايش درخواهد آمد يك تز روان شناسي در قالب سينماست. اين فيلم درباره دستگيري و محاكمه يك عاشق و مجنون سينماست كه خود را به نام مخملباف معرفي ميكند. بازيگر نقش مخملباف قلابي در دادگاه اعتراف مينمايد كه "بايسيكلران" او را به شدت تحت تأثير قرار داده زيرا كه اين فيلم در قالبي هنري بيانگر رنج يك ملت ميباشد.
عامل موثر بر احساسات اين جوان"محرم زينالزاده" (هنرپيشه اول بايسيكلران) است زيرا كه او با بازي كامل خود ابعاد وسيع و پرهيجاني به موضوع فيلم بخشيده است. براي او كه با راندن دوچرخه احساسات عميقي را در ديگران زنده ميكند، پيروزي هيچ ارزشي ندارد.
بيشك نگاه كارگردان منعكس كننده دنياي بي رحمي است كه خودسرانه در مسير دروغيني ميچرخد. نحوه بيان تلخ و سخت اين داستان ظالمانه در پي اثبات جبر تغيير ناپذير چرخ زندگي است. انگيزه چرخيدن به طور بارز يا نهفته حقيقتاً مربوط به تعادل و همچنين ترس از محصور بودن است. در اولين سكانس، موتورسواري چندين بار در يك پيست استوانهاي شكل ميچرخد. تمام موضوع درگير با اين حركت دائمي است. يعني دايره و تعادل. بيماري و كار و پول و معالجه و شفا به دنبال يكديگر زنجير مدوري را تشكيل ميدهند كه پدالهاي دوچرخه نسيم را به حركت وا ميدارند.
مخملباف كه بيش از ساير كارگردانان ايراني از بينش جهاني برخوردار است، از مرزهاي ملي فراتر رفته و فيلم پر زحمتي با تصاويري پر معنا ساخته و پرداخته است. اگر چه از نظر زيباييشناسي هنر سينما در اختيار "جهان اول" قرار دارد اما به نظر ميرسد كه اين فيلم با فقر تكنيكي جهان سوم به مبارزه برميخيزد.
نقد ۷:
نشريه ژورنال راتارد، برزيل
1990
"محسن مخملباف" كه بينندگان جشنواره 89 شهر سن پائولو را، با فيلم "دستفروش" خود تحت تأثير قرار داد، باز هم بيشك با نمايش "بايسيكلران" تاثير خود را بر جاي خواهد گذاشت. كارگردان ايراني، سوژه فيلم را از يك موضوع واقعي اقتباس نموده است و طي آن به زندگي يك پناهنده افغان موسوم به"نسيم" ميپردازد.
نقد ۸:
نشريه كورير آدرآتيكو، ايتاليا
10 ژوئن 1990
نويسنده: پيرپائولو لافردا
پزارو ديشب بيست و ششمين جشنواره بينالمللي سينماي نو را با نمايش خارج از برنامه "بايسيكلران" به اتمام رساند. اين فيلم كه سال گذشته توسط محسن مخملباف كارگردان جوان ايراني ساخته شده بود، در آخرين فستيوال «ريميني سينما» برنده جايزه شد. كارگردان در اين فيلم نيز مانند فيلم دستفروش به استفاده خلاق و اساسي از تعليق و همه شرايط هيجانانگيز و در عين حال كاربرد ماهرانه اشارات گويا مربوط به سيستم بازي هاي قمار (كه در اين فيلم مفهومي كاملاً سمبليك دارد) دست ميزند. او همچنين از تكنيك مونتاژ موازي و بازگشت به گذشته با رنگ هاي رويايي پر اوهام و نيز برش هايي متضاد در نماهاي نزديك و تأثير صدا به شكل مؤثري استفاده كرده است. در اين فيلم حقيقتاً از روش ها و تكنيك هاي خاص سينماهاي بزرگ (ازنظر امكانات) با تمام قدرت استفاده شده است. به اين ترتيب بار ديگر ثابت ميشود فيلم هايي كه از نظر احساسي غنيتر هستند، تأثير بيشتري بر مخاطب ميگذارند. اين فيلم ها غالب اوقات از ممالك فقير و فراموش شده و توسط اشخاصي كه ميتوان آن ها را آماتور خواند توليد مي شوند، (چنان كه در آخرين فستيوال كن در اثر كسي چون " ژانگ ييمو" به اثبات رسيد.)
نقد ۹:
فيلم گايد
1993
بايسيكلران (1989) توانايي بينظير مخملباف را در برگردان يك موضوع گروتسك به يك فيلم غني و عميق نشان ميدهد كه به سختي عقل و احساس را تحت فشار قرار ميدهد. يك پناهنده افغان براي تامين هزينه درمان بيماري همسر در حال مرگش، تن به مبارزهاي غيرمعقولانه ميدهد. او به مدت يك هفته تمام بدون وقفه با دوچرخه مسيري دايره وار را طي ميكند.