وبسایت رسمی خانه فیلم مخملباف - Makhmalbaf Family Official Website

دیالوگ لیست: بودا از شرم فرو ریخت ( فارسی )

Tue, 17/09/2013 - 20:48

 
- اوی بچه،نگفتم دیگه اینجا نیا،باز اومدی؟
- خاله مغاره ما تاریکه، درس خوندن نمی تونم.
- دختر منو از خواب بیدار می کنی.بخیز برو به مغاره خودت.
- چه گپ است، هی قال مقال می کنی؟
- بچه تو، دختر منو از خواب بیدار می کنه.
- بخیز بریم مغاره خودمون. پای دختر خودتو بسته کن قال مقال نکن.
- خودت پای پسرتوبسته کن. دختر من مرغ نیست که پاشو بسته کنم.
- بریم. دیوانه کردی منو، قال مقال زنیکه رو به سرم می کشی.پاتو بسته می کنم. پدر لعنت، اینم نور ، درستو بخوون.
………………………………………………………………………
- الف ، ب ، پ ، ج ، چ، ح ،....
- من می رم چشمه پس آب. تو بیرون نری با عباس بازی کنی
بشین بچه رو آرام کن.
- الف ، ب ، پ ، ج ، چ ، ح ، خ ...
- آهسته بخوان بچه خوابه.
- ب ، س ، ج ،چ ، خ ...
- آهسته بخوان . بچه خوابه. گپ آدمو نمی فهمی؟ تو هیچ گپ نمی فهمی!
- مادرم پای منو بسته کرده. هیچ آمده نمی تونم. الف ، ب ، پ ، ت ...
- عباس تو رو گفتم آهسته بخوان ، بچه خوابه. تو رو می گم آهسته بخوان.
- الف ، ب ، پ ، ت. تو حسودی ات می شه نمی تونی کتاب بخونی؟!
 من در چیه از تو حسودی می کنم؟
- تو قد مورچه ای. نمی تونی بری مکتب.
- من خوندن می تونم.خودت خونده نمی تونی.
- اگه می تونی بیا بخوون.
- می تونم ، نمی خونم.
- ا گه خوندن می تونی  ،این کتاب، بیا بخوون.
- بخوونم بچه بیدار می شه.
- خب بیا بخوون. تو خوندن نمی توونی. بیا بخوون.خونده می توونی؟
- آره.
- درخت ، سطل، خانه ،
- کتابو چپه گرفتی. درست بگیر.
- سینی ، انار ، درخت ، کاسه ، قوری ، پیاله ، چهار مغز، سینی ، آدم، دو دانه آدم.
- این که خواندن نیست. تو نوشته هاشو بخوان. عکس هاشو نخوان.
- انار ، قلم .
- بده من نوشته هاشو بخوونم.
- یک آدم در زیر درخت خواب بود. از بالایش یک چهار مغز افتاد. این مرد از جای خود خیز زد و گفت : به جای چهار مغز خوب شد کدو نبود وگرنه مرا می کشت.
- یک آدم در زیر درخت خواب بود. از بالایش یک چهار مغز افتاد و ترس خورد و از جای خود خیز زد و گفت: به جای چهار مغز خوب شد کدو نبود و گرنه مرا می کشت.
- باز بخوان عباس.
- یک آدم در زیر درخت خواب بود. از بالایش یک چهار مغز افتاد و ترس خورد و از جای خود خیز زد و گفت: به جای چهار مغز خوب شد کدو نبود و گرنه مرا می کشت.
 
- عباس منو مکتب می بری؟
- تو کتابچه و قلم نداری.
- از مادرم پول می گیرم ، می خرم. کتابچه می خرم.
………………………………………………………………………
- گریان نکن. من مکتب می رم زود می آیم. می آیم.
………………………………………………………………………
- آپی کجایی؟ آپی بیا. منو ببر، می افتم. آپی. ………………………………………………………………………
- آپی.
-آپی منو ندیدی ؟
- نه ندیدم. تو از خانه بور شدی؟ گم می شی آیه ات سر از  بچه من جنگ می کنه. برو خونه ات.
………………………………………………………………………
- کتابچه چی دارین ؟
- چه رقم کار داری؟
 - دو دانه خط دار ، دو دانه بی خط .
- اینم دفتر بی خط.
- دیگه چی بدم؟
- دو دانه قلم سیاه ، دودانه قلم سرخ. پنسیل پاک و پنسیل تراش هم دارین؟ یه دونه بدین.
-  سرخ؟ اینو سرخ بده.
- اینم سرخ.
- خب دختر تو چیکار داشتی؟
-یه دونه کتابچه چند می شه؟
- ده روپیه. دلت است که مکتب بری؟
- آره.
- مکتب که می ری، پنسبل پاک و پنسیل تراش هم در کارست. پیسه داری ؟
- نه. از مادرم می گیرم.
- یه دونه کتابچه ده روپیه می شه. قلم تراش و مداد پاک کن هم ۵، ۵ کلش ۲۰ روپیه )نیم دلار(  می شه. برو از آیه ات بگیر و بیا.
- دکانو بسته نمی کنی ؟
-نه من حالا هستم.
………………………………………………………………………
 
- آپه کجایی ؟ به من پیسه بده کتابچه بخرم. آپه کجایی ؟ آپه بیا من می افتم. آپه بیا. منو بگیر می افتم.
………………………………………………………………………
- بختی از مادرت پیسه گرفتی؟
- هر چی اون جا رو پالیدم هیچ نبود.
- یگان چیز خود را ببر در بازار سودا کن.
- کچالو دارین؟
- نه.
- سفال دارین؟
- آره.
- چهار دانه تخم ببر، به جایش قلم و کتابچه بگیر.
- الف ، ب ، پ ، ت ، ث ، ج ، چ ، ح ، خ ...
………………………………………………………………………
 
- این تخم رو می خری ؟
- چقدر تخم کار داری ؟
- من تخم دارم ، می خری ؟
- نه. من تخم زیاد دارم.
- این تخم رو بگیر، به من کتابچه و قلم بده. قد عباس در مکتب می رم.
- پیسه داری ؟ از آیه ات می گیری ؟
- هر چی آیه ام را آواز کردم هیچ نبود .
- تخم هارو ببر در بازار سودا کن، پیسه اش را بیار که بهت دفترچه بدم.
-چند روپیه گی ؟
- پنج روپیه گی. سیل کن کسی بازی ات نده.
- دانه ای پنج روپیه است؟ چند روپیه ؟
- پنج روپیه. سیل کن کسی بازی ات نده.
- تو دکانتو بسته نکن من زود  پس می آم.
- دکانم را بسته نمی کنم ، زود بیا.
………………………………………………………………………
 
- کاکا تخم می خری؟ کاکا تخم می خری؟
- نی نی، تخم نمی خرم.
-تخم می خری؟ تخم می خری؟
- نه نه.
………………………………………………………………………
 
- تخم می خری ؟ دانه ای پنج روپیه.
- تخم می خری ؟
- چند؟
- تخم می خری؟
- نه.
- دانه ای پنج روپیه.
- تخم می خری ؟
- نه، دانه ای چنده ؟
- پنج روپیه.
- دو دانه اش را بر من بده. دانه ای سه، سه روپیه، شش روپیه بر من بده.
- نه.
- نمی دی؟
- نه.
 دانه ای پنج روپیه.
- تخم پنج روپیه.
- کاکا تخم منو میده کردی. کاکا تخم منو میده کردی. پیسه شو بده. کتابچه بخرم.
- چرا تخم مرا میده کردی؟
………………………………………………………………………
 
-      تخم می خری پنج روپیه.
-      تخم می خری ؟
-      تخم می خری پنج روپیه ؟
-       تخم می خری پنج روپیه؟
-       تخم می خری دانه ای پنج روپیه.
-       تخمش کلانه.
………………………………………………………………………
 
- کاکا تخم می خری ؟ صندوق خود را سیل کن.
- پیسه نیست.
………………………………………………………………………
- این تخم هارو بگیر، کلان کلانست. خوبش است. کلان کلانست.
-  تو چاشت چی می خوری؟ بگیر چاشت بخور.
- تو ساعت می خوای که من برات بفروشم.
- نه.
- تخم هم نمی خوام.
………………………………………………………………………
 
 
- بیا این تخم را بگیر در من پیسه بده، یعنی تخم را بخر. چوچه های تو تخم نمی خواهند.
- این قدر پیسه را چه می کنی؟
- تخم پنج روپیه است. من کتابچه بخرم برم مکتب.
- پنج روپیه.
………………………………………………………………………
 
- کاکا تخم می خری؟
- تخم می خری؟
- نه.تخم مرض داره، تخم نمی خرم. برو در بازار سودا کن.
- دانه ای پنج روپیه. سیل کن.
- نه، تخم نمی خرم. نمی خرم.
- چرا نمی خری؟
- نان داری؟ می خرم.
- نان بیارم می خری؟
- نان بیار می خرم.آ.
-چند روپیه؟
-نان بیار من می خرم.
- من رفتم نان بیارم.
………………………………………………………………………
 
- مرا نخور.
- مرا نخور من کتابچه می خرم در مکتب می رم.
- نان کجا پخته می کنند؟
-نان در همین جا پخته می کنند.
………………………………………………………………………
 
- خاله این تخم هارا بگیر در من نان بده.
- من تخم نمی گیرم. برای من  پیسه بیار. من تخم کار ندارم.
- آیه ام نیامده.
- آیه تو که آمد، پیسه آورد بیا تخم هایت را پس ببر.
- مرا نان بده، به نیاز خدا.
- مکتب دیر شد خاله جان. کتابچه می خرم مکتب می رم.
- بیا که من نان بپزم نان می دم برای تو.
 
………………………………………………………………………
- بیا این پیسه.
………………………………………………………………………
 
- بیا این را بگیر یک دانه کتابچه بده.
- این ۱۰ روپیه، چهار دانه تخم را دادی، ۱۰ روپیه گرفتی؟ چرا ۲۰ روپیه نگرفتی؟
- ۲ تاش میده شد در دم راه.
- این ۱۰ روپیه یک کتابچه می شه یا که قلم. چی بدم؟
- کتابچه.
- خیر ببینی.
………………………………………………………………………
 
- کجا بودی ؟
- کتابچه خریدم.تخم را دادم کتابچه خریدم.
- کو قلمت ؟
- لب سیرینگ آیه خود را می گیرم.
- عباس برو مکتب دیر می شه.
- من پایین ایستادم زود بیا.
- عباس ایستاد شو.
- عباس ایستاد شو، من قد تو مکتب می آم.
- تیز بیا که دیر شد.
………………………………………………………………………
 
-بختی تیز بیا که مرا معلم یک لنگه ایستاد می کند.
- تیز بیا که معلم مرا یک لنگه ایستاد می کند.
- الف ، ب ، پ، ت ،الف ، ب ، پ ، ت ...
- معلم صاحب اجازه هست بیاییم؟
- بچه برای چی ناوقت آمدی مکتب؟
- معلم صاحب من از دست این گرفتم آوردم.
- هر روز دیر می آی. بهانه می کنی، اله می کنی، بله می کنی، یک روز یکی رو می آری، یک روز یکی ریگر رو می آری. این کیه؟
- دختر همسایه است.
- برو در همون آخر صنف که ناوقت می آیی ایستاد شو، سر یک پا ایستاد شو. دستت را هم بالا بگیر دیگر که ناوقت بیایی همین جزایت است.
- چی می خوای تو؟
 
- کتابچه خریدم قد عباس در مکتب آمدم.
- برو این جا مکتب پسر هاست. مکتب دختر ها نیست. این جا جای درس است. برو اون طرف.
- در کجا؟
- برو آخر اینجا، مکتب دختر هاست اونجا ترو شامل می کنند. تو اینجا قد بچه ها درس نخوان، قد دخترها درس بخوان.
- در کجا؟
- اونجا دریا هست. دریا می آد. باز پل می آد. برو اونجا مزاحم ما نشو.
- بچه ها گوش بگیرین طرف تخته، گپ از من که خلاص شد باز شما جواب می گوئید. الف، ب ، پ ، ت ...
- الف، ب ، پ ، ت ...
- به نیاز خدا مرا شامل کن.
- برو قسم نخور. اونجا مکتب دخترهاس اونجا ترو شامل می کنند. س، ش ،ص،ض،ط،ظ...
- یک مردک در زیردرخت خواب بود . همین فکاهی رو در من یاد
بده.
- برو دیگه، مردکه زیر خواب را چی می کنی؟ بان که خواب باشه. برو درس ات را بخوان، برو دیگه مزاحم ما نشو.
- یک چهار مغز رو در من یاد بده.
- برو الفبا رو یاد بگیر. چهارمغز را چه می کنی؟
-س.
- س.
- ش.
-ش.
-ط.
-ط.
-ظ.

-ع.
-غ.
-غ.
………………………………………………………………………
 
- ما نمی مانیم شما کافر هستید. ما نمی مانیم شما کافر هستید.
- ما طالبان هستیم.
-کجا می ری تو؟
- مکتب.
- چی می کنی در مکتب؟ دستت را بالا بگیر، سو به بودا شو. چی است در دستت؟
- کتابچه خریدم مکتب می رم فکاهی یاد بگیرم.
- دختر مکتب نمی ره.
- مرا کتابچه ات را.
- بده کتابچه تو.
- حمله.
………………………………………………………………………
- در دستت چی داری؟
- لب سیرینگ.پیسه نبود قلم بخرم  لب سیرینگ آیه خود را آوردم.
- تو گناهکاری. لب سیرینگ از زن های کافره. تو را سنگسار می کنیم. این جا را سیل کن با موشک کاغذی بودا را اوگارش کردیم. این کله  بوداست. این چشم بوداست. تو قدر یه ناخن بودا نمی شی. بچه ها برین ناخن های پای بودا را جمع کنین.
- حمله
………………………………………………………………………
 
- ای دختر، اونجا را سیل کن یه دختر لب سیرینگ زده بود سنگسارش کردیم.
- من سنگسار بازی نمی آم.
- این بازی نیست. اونجا گورتو را می کنند. اینجا ایستاد شو. این امر خداست. پایت را ازش بور نکن. نگفتم از قانون خدا بور نشو.تو گپ را نمی فهمی؟! توبه نکردی دختر؟ توبه کن. به راه خدا بیا.
- سنگسار...
- بچه ها از میانه راه بیاین. بغل ها مین داره.
- سنگسار...
- در گورش کنین.
- از برای خدا مرا هلا کنین برم مکتب فکاهی یاد بگیرم.
- از برای خدا مرا هلا کنین برم مکتب فکاهی یاد بگیرم.
- از برای خدا مرا هلا کنین برم مکتب فکاهی یاد بگیرم.
- از برای خدا مرا هلا کنین برم مکتب فکاهی یاد بگیرم. من سنگسار بازی نمی آم. لباس هایم کثیف می شه. کالاهام کثیف می شه.
- به گناهکار آب بدین. سر خودتو لوچ نکن. توسیاه سر هستی. آب بخور که تشنه نمیری.
- الف- ب- پ- ت- ث- ج- چ
- عباس کجایی؟
- جاسوس های آمریکایی اومدند. پوت شوید.
- الف- ب- پ- ت- ث- ج- چ
- عباس من این جایم.
- بختی کجایی؟
- برای آمریکایی ها ویتنام جور کنین.
- بختی کجایی؟ بختی کجایی؟ بختی کجایی؟ معلم منو از مکتب بور کرد. بیا به مغاره برگردیم.
- بهش بگو اگه می خوای منو بنگری به راست بیا.
- عباس هوش خود را بگیرتو چغوری نیفتی.
- اگه می خوای بختی رو بنگری به راست بیا. راست برو. بازم راست.
- عباس من این جام.
- پیش برو. پس برو تا بختی رو بنگری. پس برو. بازم. کمی این سو. کمی آن سو. خوب.
- آمریکا در کجا بودی؟
- آمریکا در کجا بودی؟
 - مکتب.
- اگر راست می گی آ مثل چی؟
- مثل آب.
- احمق. آ مثل آمریکا. ب مثل چی؟
- مثل بختی.
- چوب بشین نام نامحرم رو نگیر.
- ب مثل بابا.
- نه. گمش کن. ب مثل بودا.
- ن مثل چی؟
- ن مثل نان.
- ن مثل نه. خ مثل چی؟
- خ... خ... نمی فهمم.
- خ مثل خدا.
- خ مثل خدا.
- این رو که من گفتم لوده. تو در مکتب چی یاد می گیری؟
- خ مثل خواب. خ مثل... خ ... خ... مثل ... خدا.
- طیاره های بمب افکن آمریکایی اومدن بگریزید.
- کلان  شم می کشمتان. الف. ب. پ. ت. ث. ج...
………………………………………………………………………
 
- اون جا برو. دستت را بالا کن. ساجق نخور. پرتاب کن. دستت را بالا کن. گپ نزنین من بسیار جنگ کردم. خواب می رم. ساکت باشین. گپ نزنین. دستت را بالا بگیر. قد هم گپ نزنین. سنگسارتون می کنم.
- تو کی هستی دیگه؟
- جمیله.
- روی خودتو باز کن سیل کنم تو کی هستی؟
- می ترسم روی خودمو باز کنم.
- از کی؟
- از پسرها.
- چرا؟
- اگه روی خودمو لوچ کنم بچه ها منو سنگسار می کنند.
- پسرها دارن جنگ بازی می کنن در تو غرضی نیست. تو رو چرا بندی کردند.
- از خاطر چشمم.
- چرا چشم ات؟
- پسرها می گن چشم ات گرگ داره.
- یعنی چی؟
- یعنی مقبول است.
- چشم تو مقبول نیست.
- از چه خاطر بندی شدی؟
- به خاطر مقبولی ام. به خاطر لب سیرینگ.
- لبات که لب سیرینگی  نیست. کی پاک کرده؟
- پسرها.
- لب سیرینگ خوش داری؟
- آره.
- به لب و کومه های تو می زنم.
- کومه هات می زنم. مقبول شی.
- مقبول شدی.
- تو این قدر خرد هستی چرا بندی هستی؟
- به خاطر مقبولی ام.
- تو چرا بندی شدی؟
- تو راه مکتب ساجق می خوردم. بندی ام کردند.
- ساجق خوردن مگه گناه داره؟
- بچه ها از جلد ساجق ام عکس یه مردکه فوتبال رو پیدا کردند.
- اینقدر ساجق کلان نخور.
- بسیار گشنه شدیم.
- بیاین بگریزیم.
- من می ترسم. برو عسگر بیار ماروهلا بده.
………………………………………………………………………
 
- بیا بریم.
- بچه ها می جنگن ما رو سنگسار می کنند. تو بروعسگر ها را  بیار ما را هلا بده.
………………………………………………………………………
 
- عسگر صاحب بچه ها دختر ها را در مغارها بندی کردند، می خواهن سنگسارشون کنن. بیا هلاشون بده.
- من پلیس ترافیکم. نه پلیس مغاره ها.
- من دلم است که درمکتب برم فکاهی یاد بگیرم. مکتب دیر شد.
- یک ۵ دقیقه صبر کن. اگه اینجا حادثه صورت بگیره مقصر مائیم.
- مکتب دیر شد.
………………………………………………………………………
 
- مکتب کجاست؟
-این دم  آفتاب را بگیر برو. مکتب همون جاست.
-چی؟
-می تانی رفتن؟
-نه.
- کتابچه داری؟
- آره.
- بده من کتابچه تو.
- قلم داری؟
-نه.
- برات بنویسم. نداری قلم؟
- نه.
-این آفتابو می بینی؟ از همین دمش بگیر برو به مکتب می رسی.
- نمی تانم.
- دم دریا را بگیر برو به مکتب می رسی.
- نمی تانم.
-دم رود رو بگیر برو می یابی.
- نمی تانی؟
- چقدر مقبولش شد؟
………………………………………………………………………
 
- اگر ما نیم دایره را به ۱۸۰ قسمت مساوی تقسیم کنیم، به یک قسمت آن درجه گفته می شود.
- مساوی چند؟ یک صد وهشتاد.
- سطح قائم سطحی است که دارای زاویه ۹۰ درجه باشد. دختر جان به صنف خودت برو.
 
………………………………………………………………………
 
 
- این چنده؟ دو؟ این چنده؟
- سه.
-آفرین. از اول بنویس یک. بنویس دو. بنویس سه.
- ببین چه جوری نوشته می شه. ۱-۲-۳-۴-۵
تباشی را زور بگیر در دستت. بنویس یک.
- برو اونور.
-۲-۳-۴-۵ یاد گرفتی؟ پنج. آفرین.
- آفرین. حالا نوشته کن پنج. یک بار دیگه بنویس پنج. آفرین اینو وصل کن.
- به من جای بده.
- جای خودمه برو اون سو.
- بور شو.
- له شدم.
- برو اون سو.
- بان که بشینم.
- برو پایین.
- مرا تیله نکن.
- برو پایین.
- بنویس ۵. باز از اول برو بالا یه کمی. آفرین.
- زینب برو تباشی بیار.
- کتابچه های خودتونو بور کنین. حالا کتاب دری رو بور کنین.صفحه یک. دخترهای خوب این چیه؟
- انار.
- این چیه؟
-انار.
- این چیه؟
- زیر درخت چیه؟
-توت.
- در میان بشقاب توته. توت خوردنیه یا نه؟
- آره.
-این چیه؟
-چاه آب.
- این چیه؟
- نعل آب.
-این چیه؟
- چهارمغز.
-بخیز. بخیز.
- اونسو ترک بشین، منم بشینم.
- اگه دلت است که بشینی، یه ورق از دفتر خود را بده.
- برو.
- اون سو تر بشین.
- نه.
- اون سوتر بشین.
- نه.
- اون سوتر بشین.
- دختر های خوب من اول روی تخته نوشته می کنم، بعد شما نوشته کنین. آ اول. آ دوم.ب اول. ب آخر.یا ب کوچک ب بزرگ. ب کوچک ب بزرگ.
- قلم ات را بده در من.نکن. من در تو کنم. در اون جای روت.
- نکن دیگه. نکن دیگه.نکن. نه. نکن دیگه.نکن. بسه.
- دختر های خوب نوشته کنین آ اول آ دوم.
- برای چی نمی کنی؟
- سیل کن همه کردن. مقبول شدی.
- مقبول شدی. بده به من. کومه هایت را بیار.خودم می کنم.
- بسه.
-در لباش کنم.
- کم کم خنده کن.
- این خیل کن.
- این جاش چی شده؟ دندونش لب سیرینگی شده.
- مقبول می شی.
- بیا نقاشی ات کنم مقبول می شی. بذار در کومه ات چهار نوشته کنم.
- مرا هلا کن.
- دستاشو بگیر. اون جا شو بکن.
- چقدر مقبول شدی.
- خنده کن. خنده کن.
- خنده کن.
- خنده کن.
- چقدر مقبول شدی. خنده کن.
-خنده کن.
- خنده کن. چقدر مقبول شدی.
- این چیه در روی شما؟ چی مالیدین در روتان؟ هان!
این چیه در روی شما؟
- لب سیرینگ.
- کی کرده این را؟
- چیه این؟
- کی این را آورده؟
-این چیه در روی شما؟ کی این را کرده؟
- تو کی هستی هوی دختر؟ هان؟ از کجا آمدی؟
- این؟
-هان؟
- این؟ من؟
- کی هستی تو دختر؟
- من؟ من بختی.
- از کجا آمدی؟
- هان؟ صنف چند هستی؟
- صنف اول.
- بیا، تو از این صنف نیستی. روی خودتونو پاک کنین. همه روهاتونو پاک کنین.نمانین هر کس به روتون هر چیزی رو بماله. پاک کنین. هرکس از دیگر صنف می آد شما در کنار خودتون می نشونین. ننشونین. بیا برو بیرون. تو از این کلاس نیستی.
- نمی رم.
- شرم نکردین روی خودتونو رنگ کردین؟ زینب برو بیرون.
………………………………………………………………………
 
- یک آدم در زیردرخت خواب بود. یک چهار مغز از بالایش افتاد. گفت: خوب بود چهار مغز بود ، کدو نبود و گرنه مرا می کشت.
………………………………………………………………………
 
- بختی کجایی؟ کجایی مادرت از پشتت می گرده. بختی کجایی؟
- عباس من این جایم. بیا سوی دریا.
- بختی کجا بودی؟
- در مکتب.
- فکاهی یاد گرفتی؟
- کسی نبود که در من فکاهی یاد بده. خودم از خودم یاد گرفتم.
- مادرم گفت تا که بختی را پیدا نکردی ترا در خانه نمی مانم.
- ما آمریکایی هستیم دستات را بالا کن. شما تروریست ها کجا می رین؟
- مغارمون.
- دروغگوی تروریست بمیر.
- گریخت. بکشینش.
- بکشینش.
- بختی بمیر تا که ترا هلا کنن.
- کاکا، بچه ها می خوان منو بکشند.
- بچه ها اون سو برین بازی کنین.
- من جنگ بازی را خوش ندارم.
- تو تروریستی، تا که ترا نکشیم نمی مانیم بری مغارتان. یاالله بمیر.
- من جنگ بازی را خوش ندارم.
- تو تروریستی. تا که ترا نکشیم نمی مانیم در مغارتان. یاالله بمیر.
- بختی بمیر تا که ترا هلا کنند.