وبسایت رسمی خانه فیلم مخملباف - Makhmalbaf Family Official Website

نقد و بررسی: آيا زن ايرانی می تواند از سرنوشت محتومش بگريزد؟

Sat, 24/03/2001 - 18:00

 
۲۴ مارس ۲۰۰۱
استيون هولدن
روزنامه نيويورك تايمز
 
 آيا زن ايرانی می تواند از سرنوشت محتومش بگريزد؟
 
 
   يكى از هداياى سينماى ايران به جهان اين است: قدرت بدوى تصاوير ساده و موجز از مردم و به ويژه بچه ها، درست در زمانى كه آنها به دور از خودآگاهى به زندگى خود ادامه مى دهند.
   در فيلم اعجاب انگير مرضيه مشكينى “روزى كه زن شدم“ در اولين قسمت از يك فيلم سه داستانى، مركز توجه دختر كوچكى به نام حوا است، در روزى كه او نه ساله مى شود، روزى كه براى حوا يك روز عادى نيست، بلكه پايان كودكى اوست. طبق سنتها او بايستى از سر ظهر خود را در لباس بزرگان(چادر) بپوشاند. چرا كه ديگر روزهاى معصوميت، خنده و بازى با همبازى هاى پسر خردسالش براى هميشه تمام شده. اما تا ضرب الاجل سر رسيدن ظهر، اين دختربچه سمج پرنشاط مصمم است كه در كنار ساحل با يك پسربچه همسن و سال خودش بازى كند، ولى از آنجا كه حالا آن پسربچه بايستى تكاليف مدرسه اش را انجام دهد، پس اجازه خروج از خانه را ندارد، بنابراين حوا از خلال يك پنجره با آن پسر رابطه مى گيرد.
حوا، براى آن جكه زمان را از دست ندهد، مدام تكه چوبى را در زمين فرو مى برد تا سايه آفتاب را اندازه بگيرد؛ ولى سرانجام مادر او با لباس سنتى پوشيده(چادر) كه سنبل دوره انتقال حواى كوچك به زنانگى است، سر مى رسد.
   لازم نيست آدم حتما ايرانى باشد تا تحت تاثير قدرت اين داستان قرار بگيرد، زيرا به راحتى مى توان به ياد اولين روز مدرسه رفتن افتاد يا به ياد اولين ملاقات وحشتزده اى كه در كودكى با دكترى داشته ايم.
   معصوميت كودكانه، گذشت زمان، حاكميت بزرگسالان و اينكه نيروهاى اجتماعى چقدر اجتناب ناپذيرند و جملگى روى زندگى ما سنگينى مى كنند و بسيار نكات ديگر، با يك نكته سنجى عميق و با بيانى ساده در اين فيلم مطرح شده اند. اما كلمه كليدى فيلم روزى كه زن شدم “غيرقابل اجتناب بودن“ است. هر سه داستان تاملى هستند بر روى تقريبا “غيرممكن بودن گريز زنها از نقشى كه بر آنها تحميل شده است.“
   در مرحله دوم زندگى زنانه فيلم، آهو، زنى جوان و غمگين، به معنى اخص كلمه مى كوشد در جريان يك مسابقه دوچرخه سوارى از سرنوشت خويش سبقت بگيرد.
   در مرحله سوم، حورا، پيرزنى كه به ارثى رسيده، به جايى سفر مى كند و به صورتى سيستماتيك با كمك بچه هاى بومى وسايل ضرورى و لوكسى را در حد يك خانه تهيه مى كند و براى حمل با كشتى آنها را كنار ساحل مى برد. هنگامى كه پيرزن براى تعويض يكى از وسايل خريدارى شده از ساحل به شهر باز مى گردد، فيلم به سوى يك كمدى سورئال فلينى وار ميل مى كند. پسربچه هاى بومى وسايل برقى را در ساحل به كار مى اندازند و به صورت معصومانه اى شروع به بهره بردارى از اجناس لوكسى مى كنند كه هرگز در عمرشان آنها را از نزديك لمس نكرده اند.
   فيلم روزى كه زن شدم كه در جشنواره نيويورك (بخش كارگردانهاى جديد، فيلمهاى جديد) امشب و فردا شب به نمايش درمى آيد و از ماه آينده در آمريكا اكران عمومى خواهد شد. اولين فيلم اعجاب انگيز يك كارگردان است به اين دليل كه حتى يك نكته مطرح شده در فيلم كامل نشده رها نمى شود و به اين دليل كه فيلم حتى يك صحنه اضافى ندارد. فيلمى كه روى پرده مى آيد يك ضربه كارى، اساسى و غيرقابل محو شدن است. فيلم روزى كه زن شدم مثل بسيارى از فيلمهاى ايرانى يك حالت ايهام دارد؛ به اين معنى كه سابقه و انگيزه شخصيت ها را مورد كنكاش قرار نمى دهد و مثل فيلمهاى غربى به روانشناسى ظالمانه اى كه فرم و محتواى فيلمهاى غربى را شكل داده اند نمى پردازد و از اين جهت فيلم ايرانى آزاديبخش است. مثلا تنها چيزى كه لازم است ما درباره آهو بدانيم در حالت صورتش طراحى شده كه بيانگر تصميم قاطعانه اوست.
   خود مسابقه دوچرخه سوارى كه در آن دهها زن شركت كرده اند و در يك جاده ساحلى در حال سبقت از همديگرند يك وزن تمثيلى مى يابد. به اين دليل كه با همه سرعتى كه اينها در حال دوچرخه سوارى دارند، نظر فيلم اين است كه اين دوچرخه سواران به هيچ كجا نمى روند، چرا كه آنها مدام در محاصره تمثيلى دريا هستند.
   فيلم روزى كه زن شدم عليرغم همه جنبه هاى فمينيستى اش به صورت يك قصه سركوب زنان درنمى آيد. اغلب دوچرخه سواران همراه آهو روحيه پرنشاطى دارند و زمانى كه آهو سرانجام مورد محاصره مردان مهاجم قرار مى گيرد، (تسليم يا عدم تسليم او) مبهم گذاشته مى شود و در وضعيت آهوى مورد تهاجم قرار گرفته، حالتى وجود دارد كه همه چيز را به حالت يك بازى درمى آورد.
   نكته اساسى اپيزود آخر اين است كه زنى كه به درجه اى از استقلال رسيده، بر اساس استانداردهاى غربى، چه چيزى را به دست آورده. اگر شما اسباب و اثاثيه كامل يك خانه را جمع كنيد و آن را در ساحل دريا و زير آسمان بچينيد، در هر نوبت باز اين طبيعت است كه برنده نهايى است.
 
لینک به منبع:  روزنامه نيويورك تايمز، ۲۴ مارس ۲۰۰۱