درباره "خانه فيلم مخملباف "
نويسنده: محسن مخملباف
خرداد ۱۳۷۹
در سال "۱۳۷۵" سميرا مخملباف مدرسه معمولي را ترك كرد تا درس سينما بخواند. آموختن سينما از طريق دانشكده هاي سينمايي بدترين راه بود. چرا كه دانشكده هاي ايران در تدريس سينما كمتر موفق بوده اند، به دليل آن كه بيشتر فيلمسازان مهم و مشهور ايراني از دانشكده هاي سينمايي فارغ التحصيل نشده اند. فروغ فرخزاد، سازنده فيلم"خانه سياه است" زن شاعري كه در سي سالگي مرد و از نظر من بهترين فيلم ايراني ـ كه سينماي امروز ايران را تحت تاثير خود قرار داده ـ را ساخته است اصلاً به دانشكده سينمايي نرفت. اميرنادري سازنده فيلم هاي "دونده" و "آب، باد، خاك" اصلاً به هيچ دانشكده اي نرفت. او كارش را از عكاسي شروع كرد و دانشكده او رنجهاي زندگي اش بود.
كيارستمي گرافيك خوانده است. مهرجويي فلسفه خوانده است و بيضايي به هيچ دانشكده اي براي يادگرفتن نرفته است. من ايامي را كه بايد در دانشگاه مي گذراندم در زندان سياسي گذراندم. پس براي تربيت فيلمساز، مدرسه ديگري لازم بود كه آن را ايجاد كرديم: مدرسه فيلم مخملباف .
با آنكه تا آن زمان پركارترين فيلمساز ايراني بودم و طي چهارده سال فعاليت، چهارده فيلم سينمايي، سه فيلم كوتاه، بيست و چند جلد كتاب و بيست و دو تدوين سينمايي را به انجام رسانده بودم و هنوز سرم پر از سوژه بود و دلم پر از شوق خلق كردن و درست پس از ساختن فيلم نون و گلدون كه آن را بيشتر از آثار ديگرم دوست دارم، يكسره دست از كار كشيدم و براي چهار سال به تدريس سينما مشغول شدم تا اين بار به جاي خلق فيلم، فيلمساز خلق كنم.
به وزارت ارشاد ايران اعلام كردم كه مي خواهم طي يك كنكور تعداد صد دانشجو را انتخاب كنم و مدت چهار سال به شيوه اي جديد سينما را به آنها بياموزم. اما وزارت ارشاد آن زمان نپذيرفت. به اين دليل كه مبادا موج جديدي از فيلمسازان جوان در سطح كشور ايجاد شوند كه به نفع دمكراسي فيلم بسازند و اعلام كردند يك فيلمساز مثل تو براي يك كشور بس است و به صد نفر مثل تو احتياج نيست و مثال زدند كه اگر آن انرژي انساني كه در سلام سينما به عنوان طرفداران سينما هجوم آوردند تربيت شوند و به فيلمساز تبديل شدند جلوي دردسرهاي آنها را ديگر نمي شود گرفت.
پس مدرسه فيلم مخملباف را با تعداد هشت نفر از دوستان واعضاي خانواده تشكيل داديم و چون جايي براي ايجاد مدرسه نداشتيم، خانه خود را به مدرسه تبديل كرديم.
اين مدرسه هر روز هشت تا شانزده ساعت تدريس داشت. بزرگترين شاگرد اين مدرسه يكي از دوستانم بود كه بعدها فيلم "سيب" و فيلم "در" را فيلمبرداري كرد و كوچكترين آنها "حنا" دختر هشت ساله من. مواد درسي فقط مختص سينما نبود و به زندگي و هنر هم مربوط مي شد. مثلاً از ورزش: دوچرخه سواري، شنا و اسكيت. چرا كه يك فيلمساز نمي تواند از نظر جسمي قوي نباشد. از امور عادي زندگي، رانندگي، شهرشناسي، آشپزي، كامپيوتر و زبان بود، چرا كه يك فيلمساز نيازمند ارتباطات است. از هنرهاي ديگر، آشنايي با نقاشي، عكاسي، شعر و موسيقي بود و از سينما، اقتصاد فيلم، برنامه ريزي توليد، فيلمنامه نويسي، هدايت بازيگر، فيلمبرداري، تدوين، صداگذاري، دكوپاژ، تاريخ سينما و تحليل فيلم بود.
شيوه آموزش اين بود كه هر ماه روي يكي از دروس تمركز مي كرديم. مثلاً يك ماه روزي هشت ساعت فقط اسكيت سواري و دوچرخه سواري ميكرديم. طوري كه در پايان ماه هر يك از دانشجويان حتي حناي هشت ساله بتواند پنجاه كيلومتر را به راحتي دوچرخه سواري كند. بعد يك ماه فقط كتابهاي نقاشي را ورق مي زديم و با سبكهاي نقاشي در دنيا آشنا مي شديم. يك ماه موسيقي محلي ايران را مي شنيديم تا با آواهاي بدوي مناطق ايران آشنا شويم. چهار ماه پاي ميز تدوين، مونتاژ كردن را آموختيم و خلاصه روي هر درس به صورت فشرده حداقل يك ماه و حداقل روزي هشت ساعت تمركز مي كرديم. در اين چهار سال به عنوان تجربه عملي چند فيلم هم توليد شد. مرضيه ـ همسرم ـ يك فيلم سه اپيزودي به نام "روزي كه زن شدم" ۱ را ساخت. سميرا دو فيلم "سيب" ۲ و "تخته سياه"۳ را ساخت. ميثم كه گرايشش به عكاسي و تدوين بود فيلم هاي "سيب"، "تخته سياه"، "روزي كه زن شدم" و "سكوت" را عكاسي كرد و دو فيلم كوتاه "در" و اپيزود اول"روزي كه زن شدم" را تدوين كرد و درباره سميرا و شيوه فيلمسازي او يك فيلم ويدئويي ساخت به نام "چگونه سميرا تخته سياه را ساخت."۴ و حنا با دوربين ويدئويي يك فيلم كوتاه به نام "روزي كه خاله ام مريض بود"۵ را ساخت. و همه آنها با فيلم "سكوت"۶ كه من كارگرداني كردم دستياري را تجربه كردند و چون همه اين فيلم ها در دفتري كه جز خانه ما نبود، توليد شد، تهيه كننده آنها "خانه فيلم مخملباف " نام گرفت. در واقع خانه فيلم مخملباف بخش توليدي مدرسه فيلم مخملباف است. ما درون خانه خود، يك مدرسه و يك شركت توليد فيلم راه انداختيم. اما اين خانه هنوز منتظر حوادث بعدي بود. در همان اوايل تشكيل مدرسه، فيلم "نون و گلدون" توقيف شد. اين اولين فيلمي بود كه من با قرض گرفتن آن را تهيه كرده بودم و قول داده بودم چنان كه فيلم توقيف شود خانه را مي فروشم و بدهي را پس مي دهم. چنين شد. ارشاد مي گفت: اگر مي خواهيد فيلم اكران شود، بايستي صحنه هايي از اين فيلم حذف شود. من به خانه رفتم و با اعضاي خانواده مشورت كردم كه آيا مي خواهيد صاحب خانه خود باشيم يا صاحب انديشه و هنر خود؟ يك راه اين است كه بگذاريم فيلم نون و گلدون قلع و قمع شود و در عوض صاحب خانه باشيم. راه ديگر اين است كه خانه را بفروشيم و بدهي فيلم را بدهيم و بگذاريم فيلم به طور كامل توقيف شود، اما قطعه قطعه و بي معنا نشود. همه اعضاي خانواده، حتي حنا كه كوچكترين آنها بود گفتند ما خانه را نمي خواهيم، براي ما نام اين خانه كافي است.
از آن روز ما "خانه مخملباف " را كه حاصل پانزده سال فيلمسازي و نويسندگي مان بود فروختيم و نام "خانه فيلم مخملباف " را به عنوان تنها دارايي خود در آن زمان و به عنوان آرم خود انتخاب كرديم. از اين مدرسه يك نفر به عنوان فيلمبردار، يك نفر به عنوان صدابردار، يك نفر به عنوان طراح صحنه، سه نفر به عنوان كارگردان، يك نفر به عنوان عكاس و تدوينگر و… فارغ التحصيل شدند.
۱- اولين نمايش ”روزي كه زن شدم“ ونيز سال ۲۰۰۰
۲- اولين نمايش ”سيب“ كن سال ۱۹۹۸
۳- اولين نمايش ”تخته سياه“ كن سال ۲۰۰۰
۴- اولين نمايش ”چگونه سميرا تخته سياه را ساخت“ پوسان سال ۲۰۰۰
۵- اولين نمايش ”روزي كه خاله ام مريض بود“ لوكارنو ۱۹۹۷
۶- اولين نمايش ”سكوت“ ونيز سال ۱۹۹۸
۱. مرور بر آثار خانه فيلم مخملباف جشنواره بین المللی فیلم های مستقل هنگ کنگ، ۲۰۱۴
۲. مرور بر آثار خانه فيلم مخملباف در جشنواره تفلیس، گرجستان ۲۰۱۲
۳. مرور بر آثار خانه فيلم مخملباف در جشنواره کوچی، هند ۲۰۱۲
۴. مرور بر آثار خانه فيلم مخملباف در جشنواره تفلیس، گرجستان ۲۰۰۶
۵. مرور بر آثار خانه فيلم مخملباف در جشنواره اروپا آسیا، قزاقستان ۲۰۰۶
۶. بزرگداشت خانه فیلم مخملباف در جشنواره مونیخ، آلمان ۲۰۰۶
۷. مرور بر آثار خانه فيلم مخملباف در جشنواره ایروان، ارمنستان ۲۰۰۶
۸. بزرگداشت خانه فیلم مخملباف در خانه سینما شهر بیشکک قرقیزستان ۲۰۰۵
۹. ششمين جشنواره فيلم آسيايي اُشن سينه فن در دهلي هند ۲۰۰۴
۱۰. موسسه نشنال گالري و آمريكن فيلم انستيتو ۲۰۰۲
۱۱. مروري بر آثار خانواده مخملباف در لندن ۲۰۰۲
۱۲. مرور بر آثار خانه فيلم مخملباف در جشنواره مسكو، روسيه ۲۰۰۰
۱۳. بزرگداشت خانه فيلم مخملباف در موزه هنرهاي زيباي بوستون، آمريكا ۲۰۰۰
۱۴. بزرگداشت خانه فيلم مخملباف در جشنواره پوسان، كره جنوبي ۲۰۰۰
۱. جايزه جشنواره توبینگن برای دفاع از حقوق زنان، آلمان ۲۰۱۰ ( خانواده مخملباف این جایزه را به زهرا رهنورد تقدیم کردند.)
۲. جایزه دوچرخه طلایی، وزوول، فرانسه ۲۰۰۹
۳. جايزه بزرگ موزه هنرهای بوستون، آمريكا ۲۰۰۰، (به خاطر ساخت فيلم های با ارزش)