مجله سینمایی " فیلم ۲.۰ "
سه شنبه ,۲۶ ماه جون , ۲۰۰۷
س: چرا مسؤلیت آکادمی آسیا را پذیرفتید؟چه احساسی در این باره دارید؟
محسن مخملباف: من خودم را عضو خانواده جشنواره پوسان می دانم. همین دلیل کافی بود تا این مسئولیت را بپذ یرم. اما ترجیح می دادم به عنوان یک دانشجو حضور می داشتم تا باز هم می آموختم. آموزش سینما برای من یک کار ابدی است. هر روز صبح از نو باید کمی آموخت، بعد کار را شروع کرد. من هیچ گاه گمان نکرده ام که همه چیز را درباره سینما آموخته ام. از طرفی سینما دانش ثابتی نیست؛ سینما هر روز ابعاد تازه ای می یابد و اهل سینما می باید هر روز دانش خود را به روز کنند.
یک جنبه فلسفی هم درباره آموزش وجود دارد. بهتر است از یک ضرب المثل ایرانی کمک بگیرم که می گوید: از کسی بگریز که حقیقت را یافته است، به دنبال کسی رو که در جستجوی حقیقت است. اساتید معمولا حقیقت یافته گانند. تشنگی شان نسبت به حقیقت سیراب شده، اما دانشجویان واقعی تشنه اند و هنوز به دنبال حقیقت اند. من معمولا وقتی با دانشجویان هستم، از آن ها تشنگی دانستن و حقیقت جویی را از نو می آموزم.اما چرا می گویم دانشجویان واقعی، برای آن که امروزه دانشگاه های جهان پر از کسانی است که بیشتر به دنبال مدرک هستند تا دانش.
س:هدف تان به عنوان رییس آکادمی آسیا چیست؟ چه می خواهید به آن ها بیاموزید؟
این مسؤلیت سختی است. دوره آموزش کوتاه است ومن نمی دانم آن چه را در ۲۰ سال آموخته ام، چگونه می توانم در چند روز به دیگران آموزش دهم. از طرفی آموزش سینما دو وجه دارد: جنبه تکنیکی و جنبه خلاقیت هنری.آموزش تکنیک آسان است، اما هیچ کس جنبه شاعرانه هنر را نمی تواند به کس دیگری آموزش دهد. برای درخت شدن باید ابتدا گیاه بود. کسی که وجودش از سنگ است، برای درخت شدن به یک دگردیسی احتیاج دارد و دگردیسی را نمی توان آموزش داد.در ایران هر ساله دانشکده ها تعداد زیادی سینماگر بیرون می دهند، اما سینماگران بزرگ ایران معمولا فارغ التحصیل دانشکده های سینمایی نیستند. در پوسان هم اگر دانشجویانی که انتخاب می شوند، دارای استعداد هنری باشند، روش های کار رامی توانند بیاموزند.
در این دوره کوتاه من بیشتر می توانم از تجربیات خودم بگویم. من نیز سینماگری خود آموخته ام و برای آموختن سینما به هیچ دانشکده ای نرفته ام.اما دانشکده واقعی من رنج های زندگی ام بوده است.من تا ۱۷ سالگی در ۱۳ شغل شاگردی کرده ام.و از ۱۷ سالگی چهار و نیم سال در زندان سیاسی به سر برده ام. از این رو رنج های من دانشکده های من بوده اند.
برای عده ای از سینماگران، سینما باز آفرینی دوباره زندگی است. و برای عده ای دیگر، خلق جهانی است که دوست دارند وجود داشته باشد و نیست. در هر دو شکل ما باید بدانیم چه می خواهیم بگوییم وچگونه باید بگوییم. چگونه گفتن را در کلاس های پوسان می توان آموخت. اما چه گفتن را هر کس باید خودش بداند،از رنج ها و رویاهای خودش.هدف من این است که نشان دهم هر کس چگونه می تواند تجربه دیگران را بشنود اما راه خودش را برود.
س: شنیده ام که در ارمنستان مدرسه فیلم دارید. چگونه پیش می رود . چند شاگرد دارد. و مشکلات آن چیست؟
مدرسه اصلی فیلم من ۸ سال در ایران کار می کرد. یک مدرسه کوچک دوستانه.اما در ۳ سال گذشته گاه در افغانستان و تاجیکستان کلاس های آموزشی داشته ام.در ارمنستان من تنها پیشنهاد دهنده یک سازمان به نام فیلمسازان بدون مرز بودم.
س: هوشیایوشین و ایم کیان تک از تایوان و کره اولین ودومین رییس آکادمی بودند، و شما از خاور میانه اید . نگران تفاوت فرهنگ ها نیستید؟
سینما یک هنر جهانی است. اگر ما فیلم های همدیگر را می فهمیم، سخن همدیگر را هم درباره سینما می فهمیم.
س: الان کجا زندگی می کنید و آخرین فیلم شما چیست؟
من همان جایی زندگی می کنم که فیلم می سازم. اکنون بیشتر خود را یک شهروند سینما می دانم . دغدغه هر لحظه من فرهنگ است، پس کشور من جایی است که برای کار فرهنگی مجبور نیستم از سیاستمداران بی فرهنگ و گاه ضد فرهنگش لحظه به لحظه اجازه بگیرم.در حال حاضر که نام خانواده من در لیست سیاه اداره سانسور ایران است، تا هر وقت که اوضاع ایران بهتر شود، در خارج از ایران فیلم خواهم ساخت. حدود ۳ سال است که از ایران به خاطر مشکل سانسور خارج شده ام. در این ۳ سال در کشور افغانستان ، تاجیکستان، و هند فیلم هایی را کارگردانی یا تهیه کرده ام.
س: درباره سینمای آسیا چه فکر می کنید؟
در بسیاری از کشورهای آسیایی فیلمی تولید نمی شود. مثل اکثر کشورهایی که پس از فرو پاشی شوروی مستقل شده اند.مشکل آن ها بودجه فیلم است. در کشور های آسیای دیگری مثل هند که بیش از هزار فیلم سینمایی در سال تولید می شود، فیلم های مولف کمی وجود دارد. روز به روز برای سینماگران مولف شرایط سخت تری به وجود می آید.در برخی کشور ها مثل ترکمنستان سانسور سینما را بطور کلی متوقف کرده است. اما در این میان می شود به سینمای چند کشورآسیایی در دهه گذشته دل بست.مثل ژاپن، کره،چین ،ایران.
س: برای رشد سینمای آسیا چه باید کرد؟
سینما یک پکیج است. محصولی صنعتی، اقتصادی و هنری.برای رشد این محصول پیچیده از نظر صنعتی به تکنیسین نیاز است. بایستی آموزش ها توسعه یابد. از نظر اقتصادی دولت ها برای حفظ فرهنگ های خود بایستی سرمایه گذاری کنند. و از نظر هنری سطح سلیقه تماشاچی را توسط منتقدین و مطبوعات بایستی بالا برد. تصور من این است که در دو دهه گذشته علیرغم بالا رفتن ظاهری اطلاعات در سطح کره زمین ،فرهنگ کره زمین سطحی تر شده است.و به طبع آن تماشاچیان نیز روز به روز سطحی تر شده اند. دیگر هیچ کجا از فیلم های عمیق و مولف استقبال نمی شود، مگر در جشنواره ها. در سطح سیاست هم همین است. روسای جمهور کشور ها پیش از این آدم های با دانش تری بودند. امروزه بسیاری از آن ها آدم های بسیار معمولی ای هستند.در چنین شرایطی نمی توان توقع سینمای بهتری را در آسیا داشت.