نامه محسن مخملباف به عنوان رئیس آکادمی فیلم آسیا در جشنواره پوسان
در کشور من ایران، هر ساله دانشکده های سینمایی ده ها فارغ التحصیل بیرون می دهند، اما فیلم سازان مهم ایران از این دانشکده ها بیرون نیامده اند.چرا این دانشکده ها در تربیت فیلم ساز موفق نبوده اند؟ آیا اساتید بدی داشته اند؟ آیا درس های بیهوده ای را می آموخته اند؟ آیا دانشجویان غیر مستعدی را می پذیرفته اند؟آیا تنها دانشکده های ایران این طور بوده اند؟یا این که سینما آموختنی نیست؟
پاسخ صحیح به این سوال راه آموختن سینما را به ما نشان می دهد.
نه تنها سینماگران که شعرا و نویسندگان مشهور جهان معمولا هنرشان را از دانشکده ها نیاموخته اند. مثلا همینگوی که در گوشه خیابان می نشست و می کوشید مثل یک عکاس آنچه را می بیند ثبت کند، هنر نویسندگی را از « شوق فراوان به نوشتن»، «تجربیات سخت زندگی » و « نگاه شخصی خود» آ فرید. قلم و کاغذی که همینگوی بر روی آن می نوشت در هر خانه ای یافت می شد؛ اما استعداد و شوق او به نوشتن نایاب بود.ا مروزه به مدد دوربین دیجیتال، فیلم سازی چیزی شبیه قلم زنی است. اما همان طور که به تعداد قلم های ساخته شده در کره زمین همینگوی یا مارکز نداریم، همان طور هم به تعداد دوربین های موجود در کره زمین فلینی و کوروساوا و جیت رای نخواهیم داشت.
اکنون که نه دانشکده ها سینما می آموزند و نه امکانات سینماگر تولید می کند، راه چاره چیست؟ پس چرا در پوسان جمع می شویم؟جمع می شویم که این نا امیدی را با هم تقسیم کنیم؟
من می پندارم برای ساخت فیلم ۵/۸ ابتدا باید فلینی بود. اگر کسی بتواند در درون خود هنرمند در انتظار تولدش را به دنیا بیاورد ، آن گاه همه زندگی به دانشکده سینما و ادبیات و هنر تبدیل خواهد شد. آن چنان که گورکی گفته بود: دانشکده من زندگی من بوده است.
امسال از سراسر آسیا در پوسان گرد می آییم تا با هم فکر کنیم چگونه شاعر وجودمان را متولد کنیم.
محسن مخملباف