خلاصه داستان:
"كلوديا" مادر مجرد٢٢ ساله، به دليل... |
شستمين سالگرد سلطنت ملکه است. مردم انگلستان و گروهی از سراسر اروپا برای برگذاری جشن در اطراف رود تيمز لندن جمع شده اند تا عبور با شكوه قايق هايی كه كشتی ملکه را اسكورت می كنند را تماشا كنند.
اما اين حادثه برای اميرعلی جوان ايرانی معنای ديگری دارد. او٣ ماهی است غير قانونی به لندن آمده و... |
خلاصه داستان:
فيلم پرزیدنت داستان فروپاشی يك ديكتاتوری و تراژدی های قبل و بعد از انقلاب است.
|
خلاصه داستان:
در ٧٤ سالگی خیلی ها خودشون رو بازنشسته می كنند و یا می رن خونه سالمندان. اما كیم دانگ هو انتخاب كرده كه تا زنده است مثل یك جوان پر از انرژی زندگی كنه و كارهای نو و متفاوت انجام بده.
او هر روز صبح ساعت ٤ از خواب بلند می شه. یك ساعت ورزش... |
خلاصه داستان:
یک فیلم ساز ایرانی و پسرش به اسرائیل سفر می کنند، برای تحقیق درباره یک دین ایرانی که حدود ۱۷۰ سال پیش در ایران به وجود آمده و اکنون چند میلیون پیرو دارد. پیروان این دین از سراسر جهان به شهر حیفا می آیند تا در باغی که مرکز این دین است خدمت کنند و از طریق کار... |
خلاصه داستان:
مردی برای گفتگو با خدا به بیابان می رود. اما حتی حیوانات از آنچه او از خدا می پرسد، می ترسند و می گریزند...
|
خلاصه داستان:
دختری که به خدا باور دارد، عاشق مردی است که به خدا باور ندارد. آن ها تصمیم می گیرند، برای ماه عسل به هند بروند و ...
|
خلاصه داستان:
مردی چهل ساله که تولد خود را به تنهایی جشن گرفته است، برای یافتن ریشه های تنهایی خود چهار معشوقه خود را به کلاس رقصی که خود معلم آن است دعوت می کند و با یادآوری خاطرات شکل گیری و فروپاشی چهار ماجرای عاشقانه ای که داشته است در می یابد که جهان معاصر هر چه سکسی... |
خلاصه داستان:
محسن مخملباف با دوربین دیجیتال در روستاهای مرزی بین ایران و افغانستان به سراغ كودكان بدون مدرسه افغانستان می رود و از آنها علت مدرسه نرفتن شان را جویا می شود. درجایی دختران افغانستان را در كلاس آموزش یونیسف می یابد. یكی از دختران با آن كه از افغانستان گریخته... |
خلاصه داستان:
نفس دختر روزنامهنگار جوان افغان كه مدتی است به كانادا مهاجرت كرده، از خواهر كوچك خود كه در افغانستان مانده است نامهای دریافت می كند كه به دلیل ناامیدی از زندگی در افغانستان كنونی به هنگام كسوف خورشید قصد خودكشی دارد. نفس تصمیم می گیرد برای نجات خواهر خود تا... |
خلاصه داستان:
محسن مخملباف كه مشغول ساخت فیلم "در" در جزیرهای است با مشكلات فراوانی برای ساخت فیلم روبهروست. نبود امكانات، سانسور و دشواری كار با بازیگران غیرحرفهای بومی… تا این كه دوستی با یك دوربین هندی كم به دیدارش می آید. مخملباف صحنه فیلمبرداری حرفهای را رها می... |
خلاصه داستان:
پیرمردی دری چوبی و كهنه را كه تنها باقیمانده اموال اوست به دوش می كشد و در بیابان می رود. در پی او دختر نقابدارش به همراه بزی می آیند. مرد پستچی با دوچرخه سر می رسد و برای دری كه بر دوش پیرمرد می رود نامهای می آورد. پیرمرد در را از روی كولش زمین می گذارد و... |
خلاصه داستان:
خورشید پسرك نابینا به دلیل حساسیت گوشش به كوك كردن سازهای تازه ساخته شده مشغول است. او هرروز فاصله بین خانه تا كارگاه موسیقی را با اتوبوس طی می كند. به توصیه مادرش او بایستی انگشتش را در گوشش فرو برد تا صداهای جذابی كه در راه می شنود او رابه دنبال خود نبرند... |
خلاصه داستان:
در دوران شاه، وقتی كه محسن مخملباف چریكی هفده ساله است، به همراه دختری كه او هم چریك است برای خلع سلاح به یك پلیس حمله می كنند. پلیس و مخملباف همدیگر را زخمی می كنند و دختر ناپدید می شود.
بیست سال بعد، وقتی مخملباف كارگردانی ۳۷ ساله است و برای انتخاب... |
خلاصه داستان:
پیرمردی وارد یك مدرسه عشایری می شود. معلم به خیال آن كه این پیرمرد بازرس آموزش و پرورش است، به او احترام ميكند و اجازه می دهد از بچهها درس بپرسد و میزان هوش آن ها را امتحان كند و در عین حال بچههای مدرسه را شاهد می گیرد كه چادر مدرسه عشایری را او ندزدیده... |
خلاصه داستان:
دختری به نام گبه كه بافنده فرشی به نام گبه (نوعی فرش عشایری) است با كوچ می رود و زندگی اش را چون طرحی بر فرش می بافد. گبه عاشق اسب سواری است كه در پی كوچ آنها می آید و ندای عشقش را چون گرگی برای گبه سر می دهد . پدرگبه برای آن كه با عروسی دخترش مخالفت كند ، هر... |
خلاصه داستان:
محسن مخملباف برای ساختن فیلمی به مناسبت صدمین سال سینما، از طریق آگهی روزنامه، به علاقه مندان بازیگری در سینما اطلاع می دهد كه طی آزمونی تعدادی از آن ها را برخواهد گزید. در روز موعود جمعیت زیادی به محل آزمون هجوم می آورند و هر كس می كوشد خود را به محل آزمون... |
خلاصه داستان:
مستند "سنگ و شيشه"، شرحی است از سير توليد شيشه، همراه با گفتاری طنزآميز كه با تصويرهايی از فيلمهای پسربچه و عصرجديد چارلی چاپلين به طور موازی تدوين شدهاند.
|
خلاصه داستان:
هنرپیشه ای كه بازیگر موفق فیلمهای تجاری- كمدی است، آرزو دارد در فیلمهای هنری بازی كند. اما مشكلات زندگی اجتماعی و خانوادگی مانع اوست؛ از جمله این كه همسرش نازاست و برای آن كه صاحب بچهای باشند به صورت پنهان برای شوهرش همسری انتخاب می كند. همسردوم هنرپیشه... |
خلاصه داستان:
گزارشی مستند از تابلوهای نقاشی، عكسها و اولین تصاویر فیلمبرداری شده در ایران است كه به دوره قاجار مربوط است.
|
خلاصه داستان:
شاه قاجار كه مخالف سینماست و خودش فیلمها را سانسور ميكند، عاشق یكی از هنرپیشههای داخل یك فیلم قدیمی می شود و برای آن كه به معشوق برسد، حكومت را رها می كند و به دنبال سینما می رود.
|
خلاصه داستان:
فیلم شبهای زاینده رود داستان زندگى يك استاد دانشگاه در رشته مردم شناسى و دخترش را در سه دوره قبل از انقلاب، زمان انقلاب و بعد از انقلاب روايت مى کند.
دختر استاد در بخش خودكشى بيمارستان كار مى كند. جايى كه هر لحظه كسانى را كه خودكشى كرده اند، براى نجات... |
خلاصه داستان:
زاویه اول:
گزل زیبا و جوان است. شرط مادر او برای شوهر دادن دخترش دو چیز بوده است. اول این كه داماد سربازی رفته باشد، دوم این كه صاحب شغلی باشد و حالا گزل همسری دارد كه موهایش مشكی و راننده تاكسی است، اما گزل شوهرش را دوست ندارد چون خودش... |
خلاصه داستان:
حاجی، عكاس جوان كه در جبهه دچار موج انفجار شده، از آسایشگاه روانی مرخص ميشود. دكتر روانپزشك توصیه می كند برای آن كه وضع او بهبود یابد، بهتر است با شادی او را وارد زندگی كنند، از جمله این كه بهتر است زودتر ازدواج كند. پدر نامزد او- شعبون خان- كه تاجر... |
خلاصه داستان:
نقره، همسر نسيم- مهاجر افغانی- به بيماری سختی مبتلاست كه مداوايش به پول زيادی نياز دارد. نسيم با همسرش را در بيمارستانی بستری می كند و به دنبال تامين پول مورد نياز بيمارستان می رود. يك معركهگير دورهگرد، وقتی در مييابد كه نسيم زمانی قهرمان دوچرخهسواری بوده و حتی... |
اپيزود اول: بچه خوشبخت:
فرزند چهارم زن و شوهر فقيری كه در حلبی... |
خلاصه داستان:
واله چريكی كمونيست است. زن او اهل زندگی است و مخالف فعاليت های خطرناك شوهرش. وقتی واله زنش را برای زايمان به بيمارستان می برد، خودش نيز در يك خانه تيمی دستگير می شود و پس ازشكنجه و بازجويی، در دادگاه به اعدام محكوم می شود و به زندان عمومی سپرده می شود... |
|
خلاصه داستان:
ايمان كه دوست دارد به جبهه برود مشكلاتی دارد كه بايد... |
|
خلاصه داستان:
در زمستان سرد سال ۹۲ در گوشه ای از شوروی فرو پاشیده ؛ مردی که معلوم نیست کیست وارد کافه ای می شود. حضور مرموز او کم کم اهل کافه را نگران می کند...
|
خلاصه داستان:
يك دختر و پسر كوچك كه خواهر و برادر هستند و در... |
خلاصه داستان:
اين فيلم اپيزوديك... |
خلاصه داستان:
پسرک برای یافتن شغل باید در مسابقه ای با بچه های فقیر دیگر شرکت کند.هرکدام از بچه ها بهتر بتواند بچه بی پایی را که پاهایش را در جنگ از دست داده برای رفتن به مدرسه کول بگیرد و چون اسب بدود برنده این شغل است.مسابقه سختی در می گیردو سرانجام پسرک برنده می... |
خلاصه داستان:
دختر جوانی می كوشد پس از فروپاشی طالبان در افغانستان از آزادی به دست آمده در دوران جديد، بــرای رشد اجتماعی خود به عنوان يك زن، عالی ترين بهره را ببرد.
|
خلاصه داستان:
نام اپیزود: خدا ، ساختن ، تخریب
بعد از روز ۱۱ سپتامبر آوارگان افغان كه در ايران زندگی می كنند نگران حمله امريكا به افغانستان هستند. معلمی كودكان افغان را جمع ميكند و می كوشد عليرغم نگرانی خودش از حمله امريكا كودكان افغان را به... |
خلاصه داستان:
بعد از بمباران شيميايی حلبچه در عراق، مشتی معلم كرد آواره در حالی كه تخته های سياه مدرسه را چون صليب مسيح به دوش كشيده اند كوه ها، دره ها و روستاهای اطراف مرز را در پی يافتن كسانی كه حاضر به آموختن باشند می كاوند. يكی از آنها به گروهی نوجوان قاچاقچی برمی... |
خلاصه داستان:
پدری ۲ دختر خود را از ۲ سالگی تا ۱۳ سالگی به مدت ۱۱ سال در خانه زندانی می كند. وقتی همسايه ها باخبر می شوند و اداره بهزيستی را باخبر مي كنند تا به نجات دخترها بيايند ديگر دخترها عقب افتاده شده اند و مثل بچه های همسن و سال خود راه نمی ورند و سخن... |
خلاصه داستان:
دوربين برادر سميرا، ميثم مخملباف، همه جا چون چشمی نامرئی همراه اوست. از اولين حضور ناآگاهانه سميرا به عنوان يك بازيگر سينما در يك ماهگی، وقتي كه در بغل مادر خود در فيلم سينمايی "توجيه"، نوشته پدرش می گريست تا اولين حضور آگاهانه او به عنوان يك بازيگر... |
خلاصه داستان:
آوا دختر جوان ایرانی افسرده است. او برای تراپی پیش روان شناس می رود. او علت نا امیدی ها و امیدهایش را که ریشه در حوادث سیاسی گذشته ایران دارد به یاد می آورد.
روان شناس از او خواسته است برای تراپی پله ها را تمیز کند و حتی تئاتر کار کند. اما... |
خلاصه داستان:
زیر مجسمه بودا که توسط طالبان فرو ریخت، هزاران خانواده هنوز در غارها زندگی می کنند. بختی دخترک ۶ ساله افغان روزی توسط پسرهمسایه که جلوی غار آن ها الفباء می خواند تحریک می شود تا به مدرسه برود. در مسیر مدرسه او مورد تهدید پسرانی واقع می شود که آن چه را در... |
خلاصه داستان:
این یک فیلم مستند آموزشی است از حنا مخملباف درباره فیلم سازی سمیرا مخملباف و روش های هدایت بازیگران غیر حرفه ای.
|
خلاصه داستان:
سميرا مخملباف برای ساخت فيلم " پنج عصر" به شهر كابل در افغانستان می رود. او مثل هميشه برای يافتن بازيگران فيلمش به ميان مردم كوچه و بازار می رود. اما در افغانستان هيچكس حاضر نيست در سينما بازی كند. همه از هم می ترسند. ملای شهر از مردم می ترسد... |
خلاصه داستان:
وقتی كه خاله حنا برای عمل جراحی به بيمارستان می رود، پدربزرگ حنا مسئول نگهداری بچه های خاله می شود. حنا و بچه های خاله برای بازی به كوچه می روند، پدر بزرگ به دليل ناامنی بچه ها را به خانه می خواند.
بچه ها می پذيرند به... |
|