اومانيته، فرانسه
27 اكتبر 1992
ميشل لوويه و عباس كيارستمی
نمايش ۱۵ فيلم معاصر ايرانى در پاريس، با كشف يك سينماگر بزرگ كه در فرانسه ناشناخته بود( عباس كيارستمى) همراه شد، سينماگرى كه فيلم او " زندگى ادامه دارد..." اول اين هفته در پاريس اكران مىشود.
ميشل لوويو: شما چطور از ساختن فيلمهاى تبليغاتى و تيتراژ فيلم هاى سينمايى به روش امروزتان رسيديد؟ به نگاهى كه كمابيش خاص و عارفانه است؟
عباس كيارستمى: اين دقيقاً همان مشكلى بود كه من هنگام شروع كار در زمينه فيلمهاى بلند با آن مواجه شدم. اينكه چطور مىتوانم مسائلى كه سابقاً با يك روش ساده و مشخص بيان مىكردم رادر فيلم بلند به تصوير بكشم. يك استاد اهل چكسلواكى، -كه مدير دانشگاه سينمايى پراگ بود، در حقيقت يك دوست كه من گهگاه براى ديدن او به پراگ مىرفتم يا اوبه تهران مى آمد- به من گفت: "روش فيلم تبليغاتى را فراموش كن. بايد فكر كنى كه هر بار فقط يك فيلم كوتاه مى سازى و وقتى تعداد آنها زيادشد، همه را پىدرپى مرتب مىكنى و به اين ترتيب يك فيلم بلند ساخته مىشود.
لوويو: در "خانه دوست كجاست"، "كلوز آپ" و " زندگى ادامه دارد..." به نظرمى رسد كه مسئله جستجوى يك ايدهآل مطرح شده است. (يك دوست، خيال وجذبه سينما، دوستان بازيگر) ولى هربار شما به نفس اين جستجو توجه بيشترى نشان مىدهيد، تا يافتن آنچه در پى اش هستيد.
كيارستمى: در زندگى روزمره هم همين كار را مىكنيم، ولى لحظاتى وجود دارد كه من- هر چند كه بانمايش دادن ايدهآل موافق نيستم- تمايل شديدى پيدا مى كنم كه سرانجام داستان فيلم را بازگو كنم.
لوويو: براى شمايك فيلم بررسى واقعيت است يا رويا؟
كيارستمى: حتى در خارج از سينما هم ما واقعيت و رويا را بررسى مى كنيم، مثلاً وقتى كه من از ميدان سوربن به هتلم مىآيم دو كار مختلف رادر آن واحد انجام مىدهم، ازطرفى عمل فيزيكى راه رفتن را انجام مىدهم و از طرف ديگر به طور ذهنى در مغزم به موضوعات مختلفى فكر مىكنم، پس تخيلى هم وجود دارد. يعنى هميشه رفت و برگشتى ميان واقعيتهاى مادى و غيرمادى شكل مى گيرد. صحت و اعتبار سينما در اين است كه براى اين عمل ارزش قائل مى شود و قدرت سينما هم متمركز بر اين موضوع است.
لوويو: شما جايزه روسلينى را در جشنواره كن امسال به خود اختصاص داديد. همه وجود تفكر و انديشه "روسلينى" در كارهايتان را تأئيد مىكنند، آيا شما واقعاً خودتان را نزديك به او و سبك كارش حس مى كنيد؟
كيارستمى: آخرين بارى كه فيلمى از روسلينى را ديدم بسيار جوان بودم، اين موضوع حداقل مربوط به بيست وپنج سال پيش است. در هر حال من هرگز جرأت نمىكنم خودم را با او مقايسه كنم. اما يك مورد واضح و قطعى وجود دارد: اينكه نگاه هر دوى ما، حتى در مشكلترين شرايط همواره به جانب زندگى است و مسلماً به همين دليل است كه ما را شبيه به هم حس مىكنند.
لوويو: تخيلات سينمايى شما در ايران چگونه بود؟ و سينماگران مورد علاقه، شما چه كسانى هستند؟
كيارستمى: در دهه ٦٠هنگامى كه ما به سينما مى رفتيم، من اين موقعيت را داشتم كه تعداد زيادى از فيلمهاى دوره نئورئاليسم ايتاليا را با تأخير ببينم. مسلم است كه اين فيلم ها مرا كاملاً تحت تأثير قرار مىدادند و به نظرم بسيار قوى بودند. ولى توضيحى هم براى اين كشش وجود دارد: فرهنگ ما با فرهنگ ايتاليا نزديكى و شباهت زيادى دارد و ما كار كارگردان هاى ايتاليايى را بهتر از بقيه درك مى كنيم. براى مثال من تعداد زيادى فيلم آمريكايى را هم در همان دوران ديدم و آنها را دوست داشتم چون از نظر فرهنگى تفاوت زيادى با ما داشتند، ولى از طرفى آنها بيش از حد تحت تأثير سينما بودند و در مورد سوال ديگرتان، من خصوصاً "ويتوريو دسيكا" را دوست دارم و هميشه فرانچسكو روزى و فيلم "سه برادر" او را تحسين كردهام. بايد از فلينى هم نام ببرم، من فيلم"جاده" را حداقل ده بار در زندگيم ديدهام و اگر بتوانم يك كاست آن را پيدا كنم، هميشه دوست دارم كه باز هم اين فيلم را ببينم.
لوويو: ارتباط سينمايى شما با موج نوى سينماى فرانسه، يعنى كسانى كه به عنوان وارثين روسلينى مطرح هستند چگونه است؟
كيارستمى: من آزادى آن ها را خيلى دوست دارم. مثل كارهاى گدار و اصولاً به اين نوع سينما به دليل سادگىاش علاقمندم و تئوريهاى برسون براى من فوقالعاده جالب بودند. خصوصاً كه كتابهاى بسيار زيادى هم در اين زمينه در ايران به چاپ رسيده است. ما در مورد او و مسائل تازهاى كه او مطرح كرده بود، بحثهاى بسيارى كردهايم. در مورد تروفو هم مطالب زيادى نوشته شده است، كتاب او در مورد هيچكاك و مكاتبات و مقالاتش با ميل و اشتياق زيادى مورد استقبال قرار گرفت.
لوويو: ما در هشتمين دوره جشنواره، فيلم هاى ايرانى با فيلمهاى يك سينماگر جوان ديگر برخورد مىكنيم كه در كشور شما شهرت زيادى دارد، در مورد "محسن مخملباف" صحبت مى كنم. به نظر مى رسد كه شما در فيلمتان "كلوزآپ" او را به نوعى مورد تحسين قرار دادهايد، در حالى كه او بسيار كم سن وسال تر ازشما است!
كيارستمى: محسن مخملباف يكى ازسينماگران بزرگ ايران امروز است. كسانى از من پرسيدند كه چرا محسن مخملباف را در فيلم چنين بزرگ تصوير كردهام، من به آن ها جواب دادم كه ابداً چنين كارى نكردهام و او به تنهايى به همين اندازه بزرگ است. من نه مى توانم چيزى به او اضافه كنم و نه چيزى از او بكاهم. مسئله مهمى كه من در حقيقت به آن دليل اين سينماگر راتحسين كرده ام، ذهن فعال و دائماً در پويش و حركت اوست. او هميشه در پى چيز جديدى است.
لوويو: بخش فيلم كانون پرورش فكرى كودكان و نوجوانان كه شما آن را تاسيس كرديد چيست؟
كيارستمى: وقتى من بخش سينمايى كانون را بوجود آوردم، امكانات كافى داشتم تا بتوانم كارهايى كه برايم جالب بودند را انجام دهم و فكر مى كنم كه در طى بيست سال فيلمهاى خوبى در آنجا ساخته شده است. ولى در شش ماه يا يكسال آينده مىتوان به دليل تغيير مديريت، كانون را تعطيل شده محسوب كرد.
لوويو: زندگى فعلى شما در تهران جدا از كارتان به عنوان يك سينماگر چگونه است؟
كيارستمى: من وقتم را در خانه مىگذرانم، نقاشى و نجارى مىكنم و خودم را با بچههايم مشغول مى كنم.
لوويو: مىدانم كه شما هرگز فيلمنامه نمىنويسيد... ولى فكر مى كنم كه با اين وجود برنامه كاملاً دقيقى براى فيلم بعدى خود داريد.
كيارستمى: در"زندگى ادامه دارد" يك پسر جوان مىگويد كه درست بعد از زلزله ازدواج كرده است. من از چهار دقيقه مصاحبه او استفاده مى كنم و در فيلم بعديم با بسط دادن آن نشان مى دهم كه چه قسمتى از اين صحبتها حقيقت نداشت و ثمره تخيلات او بود. طبق سنتهاى جامعه ما نمى توانيم آن طور كه او گفت در يك چادر پلاستيكى ازدواج كنيم و اين قدرت سينماست! كارمن اين است كه طورى دروغ بگويم كه مردم باور كنند! روى هم رفته اين صحبتها را نمىتوان واقعاً دروغ ناميد، بلكه تخيل پويا و فعال نام بهترى است..