وبسایت رسمی خانه فیلم مخملباف - Makhmalbaf Family Official Website

دیالوگ لیست: سگ های ولگرد ( فارسی )

Wed, 18/09/2013 - 16:17

 
ـ برادر. یك كتاب یافتم.
ـ كتاب را میفروشیم یا میسوزانیم؟
ـ زاهد دیر میشه. ما را راه نمیدن.
ـ زاهد بیا بریم. دیر شد.
ـ بچهها بیائید. توله سگ اینجاست. اوناهاش.
ـ بكشیدش.
ـ ساكت. این توله سگ مال خارجیهاست. حرف آدمرو میفهمه.
ـ سلام توله سگ. اهل كجایی؟
ـ این سگ امریكاییها نیست. این سگ انگلیسیهای مادر جنده است. توی
خونهها دنبال طالبان میگرده. بكشینش.
ـ سلام توله سگ. اهل كجایی؟
ـ زاهد. زاهد. بیا بریم دیر شد.
ـ این سگ روسهاست. دنبال بمب اتم میگرده.
ـ آتیشها رو بندازین.
ـ همین توله سگ همراه امریكائیهایی بود كه پدر ظاهر را كشتند.
ـ زود برو توله سگرو نجات بده.
ـ باشه.
ـ این توله سگ امریكائیه. امریكائیها پدرهای ما را كشتند.
ـ توله سگ توی گودال دیده نمیشه، شاید مرده. بریم بچهها.
ـ تو گونیهارو ببر. من میرم توله سگرو مخفیاش كنم.
ـ بچهها بریم.
***
ـ من در زدم. كسی در را باز نمیكنه.
ـ من در میزنم. كسی در را باز نمیكنه.
ـ شما كی هستین؟
ـ ما هستیم.
ـ دیر شده، فردا بیائید.
ـ لطفاً در زندان را باز كن.
ـ وقت ملاقات زندانیها تمام شده.
ـ ما ملاقاتی نیستیم. ما زندانیان شب هستیم.
ـ ما زندانیان شب هستیم.
ـ اگر زندانی هستی، بیرون چه میكنی؟
ـ نگهبان عاطف ما را میشناسه.
ـ منتظر باشین تا شناسایی بشین.
ـ سلام بچهها، چرا دیر آمدین؟ اینجا زندانه. اگر دیگه دیر بیاین شما را
راه نمیدیم. توی دستتون چیه؟ ورود سگ به زندان ممنوعه.
ـ ترا به خدا اجازه بده این سگ را بیاریم تو، والا بچهها اونو آتیش
میزنند. خوش میشی این را بكشند؟
ـ بسیار خب. داخل بشین.
***
ـ تفتیششون كن.
ـ توی این چیه؟
ـ چوب، كاغذ.
ـ سگرو مخفی كنید. بگیر، برو.
ـ بچهها را ببر.
***
ـ اگر ما این توله سگ را نمیآوردیم، بچهها اونو آتش میزدند، میمرد.
ـ مرگ بهتر از این بود كه در این زندان باشه.
ـ در آتش چوب بریز.
ـ وقت سكوت است، بخوابید.
ـ وقت سكوت است، بخوابید.
ـ امروز به زندان پدرتان رفتید؟
ـ آهان.
ـ حرفهایی را كه به گُل غُتی گفتم به پدرت گفت؟
ـ همه حرفها را غلط گفت.
ـ دخترم همون چیزی را كه من به تو میگم به پدرت بگو.
ـ باشه.
ـ اگه پیش پدرت بری بهش چی میگی؟
ـ میگم وقتی تو با مادرم زندگی میكردی، مادرم را زیاد كتك میزدی. برای
همین مادرم ترا دوست نداشت.
ـ وقتی تو گم شدی، مادرم یك شوهر دیگر كرد. شوهر دومش او را كمتر میزد.
ـ نه نه. این را نگو. وگرنه پدرت هیچوقت مرا نمیبخشد. و من همیشه در
زندان میمانم. پدر تو ۵ سال گم شده بود. ما فكر میكردیم اون كشته شده.
اینطور نبود دخترم؟ همین طور بود. پس تو باید به پدرت بگی: وقتی تو ۵ سال گم
شدی ما خیال كردیم تو كشته شدی. مادرم نمیتونست خرجی ما را بده. بگو مادرم
به خاطر گرسنگی ما شوهر كرد. اگر اینطور بگی، پدرت مرا میبخشد و از زندان
آزاد میشم. یادته ما ۵ سال خیال میكردیم پدرت كشته شده.
ـ گل غتی.
ـ چیه؟
ـ به پدر نگو تو مادر را زیاد میزدی، بگو شوهر دومش او را زیاد میزد.
خیال كن من پدر هستم. با من تمرین كن.
ـ تو ... مادرم را ... زیاد نمیزدی. شوهر دومش او را زیاد میزد. مادرم
را ببخش. آیا دوست داری مادرم در زندان بمیرد؟
ـ پدرت ترا بسیار دوست دارد. حرفهای تو را میپذیرد. باید آنچه را به تو
یاد دادم به پدرت بگویی، باشه؟
ـ باشه.
ـ وقت سكوت است. بخوابید.
ـ به بچهات شیر بده گریه نكنه. نمیگذاره زندانیها بخوابند.
ـ شیر ندارم كه بهش بدم. سردش هم هست.
ـ بچهرو بده مادرت نگهش داره.
ـ مادرم نمیتونه.
ـ وقت سكوت است، بخوابید.
ـ این كتابرو بده بسوزونه. بچهاش یخ كرده.
ـ بیا اینو آتش بزن.
ـ تشكر.
***
ـ بیائید بیرون.
ـ گل غتی. حرفهایی كه تمرین كردی به پدرت بگو. بهش بگو تو خودت زندانی
هستی. دوست داری منم زندانی باشم؟ بهش بگو تو ۵ سال گم شده بودی. ما
بیسرپرست چه میكردیم؟ بگو شوهر دومم حالا دیگه مرده. بگو تو آیا منو كم
میزدی؟! اگر من اعدام بشم تو خوش میشی؟ پس بذار اعدام بشم. منو نبخش بذار اعدام
بشم. بذار در زندان بمیرم. بگذار اعدام بشم.
***
ـ چرا چوب كم آوردی؟
ـ پول چوب خواهر منو بده.
ـ گوشت است. گوشت. بخور. بوی گوشت میده. بخور گوشت است. بوی گوشت میده.
گرسنه هستی، بخور. گوشت است. گرسنه هستی، بخور.
ـ پول چوب خواهر من را بده.
***
ـ اینها پدر ما را زندانی كردند. دستت را تكان بده، ما را زندانی نكنند.
***
ـ سلام.
ـ سلام.
ـ قیمت تسبیح چند است؟
ـ ده افغانی.
ـ آن تسبیح چند؟
ـ پنج افغانی.
ـ چرا این ارزانتر است آن گرانتر؟
ـ این ثوابش كمتر است آن بیشتر.
ـ برای كی میخوای؟
ـ برای پدرم.
ـ پدرت عادت داره، یا یاد خدا میكنه؟
ـ یاد خدا میكنه.
ـ كم یاد خدا میكنه، یا زیاد؟
ـ زیاد.
ـ پدرم طالب است. در زندان است. مدام یاد خدا می كند. از شب تا صبح، از
صبح تا شب.
ـ اگر زیاد یاد خدا میكند این را ببر كه ثوابش زیادتر است.
ـ پدرم طالب است.
ـ طالب؟
ـ هان.
ـ این را ببر كه ثوابش زیادتر است.
ـ چند؟
ـ بیست افغانی.
ـ گران است.
ـ ثوابش هم زیاد است.
ـ پنج افغانی.
ـ نه.
ـ این. این خوب است. این را بده.
ـ این؟
ـ چه قشنگه. نگاه كن. توله سگ این را برای پدرم خریدم، اما آن را به تو
میدهم. وای چقدر خوشگل شدی؟
***
ـ به پدر چی میگی؟
ـ به پدر میگم كه ۵ سال تو گم شده بودی. در خیال مادر تو مرده بودی. كسی
نبود ما را سرپرستی كند. به همین خاطر مادرم دوباره عروسی كرد. تو زندانی
هستی. مادر هم زندانی است. اگر مادر را بكشند ما چه كنیم؟
ـ به پدر چی میگی؟
ـ به پدر میگم كه ۵ سال گم شده بودی. در خیال مادر تو مرده بودی. كسی
نبود خرجی ما را بدهد. به همین خاطر مادرم دوباره شوهر كرد. تو زندانی هستی.
مادر هم زندانی است. اگر مادر را بكشند، تو خوش میشی. پس چه كسی ما را
نگهدارد؟ به خاطر ما، مادر را ببخش.
ـ بچههای ملا محمد رحمن بیایند.
ـ امروز نوبت زنها نیست، فردا بیا.
ـ من نمیتونم به ملاقات پدرم برم؟
ـ نه.
ـ من باید با پدرم حرف بزنم. باشه.
***
ـ زاهد حرفهای مادر را به پدر گفتی؟
ـ زاهد حرفهای مادر را به پدر گفتی؟
ـ بله.
ـ دلش نسوخت؟
ـ گفت من برای خدا به جنگ رفتم، مادرت عروسی كرد. آیا مرا دوست نداشت؟
ـ دوست داشت، اما به خاطر گرسنگی ما شوهر كرد. حالا هم آن مرد دیگر مرده
است.
ـ پدر گفت خوب شد كه آن مرد دیگر مُرد. اگر مادرتان هم بمیرد، میتوانند
در دوزخ با هم عشقبازی كنند.
ـ دوزخ یعنی چی؟
ـ دوزخ جایی است كه فرشتهها آدمهای گناهكار را میسوزانند.
ـ اگه ما را دوست دارد، مادر را ببخشد.
ـ پدر گفت اگر مادرتان را دوست دارید، بروید زیارت برایش دعا كنید تا خدا
او را ببخشد.
ـ توله سگ را راه نمیدن. تو اینجا بمان، من میرم دعا كنم.
***
ـ توله سگ تو حرف آدم را میفهمی؟ برادرم رفت دعا كنه كه خدا مادرم را از
دوزخ نجات دهد. میدانی دوزخ یعنی چه؟
ـ دوزخ یك گودال بزرگ است كه توبه توبه. اونجا فرشتهها بر سر مردم
گناهكار آتش میاندازند. تو بیچاره توله سگ این حرفها را چه میفهمی. توله سگ
تو دوبار شوهر كردی كه بچهها ترا آتش میزدند؟!
ـ من ترا از دوزخ نجات دادم. یادت هست یا نه؟ تو حرف آدم را میفهمی؟ دعا
كن توله سگ. برای مادرم دعا كن.
- ای خدایی كه گناهان بزرگ را میبخشی من به سوی تو آمدم.
- ای خدا، من به سوی تو آمدم.
***
ـ ما زندانیان شب هستیم؟
ـ زندانیان چه وقتی؟!
ـ زندانیان شب.
ـ با كی كار داری؟
ـ نگهبان عاطف ما را میشناسه.
ـ یك لحظه صبر كن.
ـ سلام.
ـ سلام دخترم. ببخشید. رئیس زندان اجازه نمیده كه شما داخل زندان بیائید.
اگر من شما را به زندان راه بدم، خودم را زندانی میكنند. بسیار ببخشید.
ـ حالا كه رئیس زندان اینجا نیست. اجازه بده امشب هم پیش مادرمان بخوابیم.
اگر ما را به زندان راه ندی چه كنیم؟
ـ خوش هستی در خیابان بخوابیم؟! اجازه بده امشبم پیش مادرمان بخوابیم.
ـ ببخشید. بسیار بسیار شرمنده شما هستم. رئیس زندان به من اجازه نداده.
خداحافظ. مواظب خودتان باشید.
ـ باشه.
***
ـ چرا نرفتید؟
ـ اون بچهرو به من نده. وقتی مادرش زندانه، من از كجا به اون شیر بدم.
ـ بگیرش. پاشو برو.
ـ من با این همه نوه چه كنم؟ پدر این دو تا یك جا كشته شده. پدر اون دو
تا، جای دیگه كشته شده. مادر این بچه هم كه زندانه. من با این همه نوه چه
كنم؟
***
ـ زاهد من میترسم. توله سگ هم میترسه كه واق واق میكنه.
ـ اگه میترسی دستت را روی چشمت بگذار، دیگه نمیترسی.
ـ زاهد منم شاش دارم.
ـ خب برو اون دور شاش كن.
ـ من میترسم دور برم.
ـ میخوای من برم دور؟
ـ تو هم دور بری، باز من میترسم.
ـ تو برو دور شاش كن، من باهات حرف میزنم كه نترسی.
ـ باشه. توله سگ را نگهدار.
ـ گل غتی توله سگ هم شاشید.
ـ توله سگرو بده به من.
ـ گل غتی توله سگ هم شاشید.
***
ـ نامرد بازیه؟ اگر جا میخواستی در میزدی، من به تو جا میدادم.
ـ ما نفهمیدیم تو آنجا هستی. ول كن خفه شدم.
ـ ما خبر نداشتیم كه این خانه توست. ما از سرما به اینجا پناه آوردیم. یقه
برادر منو ول كن. یقه برادر منو ول كن.
ـ من نمیدانستم تو آنجا هستی. گلوی مرا رها كن، خفه شدم.
ـ از خانه تو كم میشه كه ما یك بار در آن بخوابیم؟ البته خب كم میشه.
ـ ما نمیدونستیم كه تو آنجا هستی.
ـ باشه، برین داخل.
ـ داخل شیم؟
ـ پسر كلهتو بیار بیرون مثل دو تا مرد با هم حرف بزنیم.
ـ این دختر كیه؟
ـ این دختر خواهرمه.
ـ اینجا خطرناكه. دیشب از توی همین گاریها یك دختر را دزدیدند. دوست
ندارم دیگه خواهرترو اینجا ببینم.
ـ ما هر شب در زندان پیش مادرمان میخوابیدیم. امروز ما را به زندان راه
ندادند. از مجبوری اینجا آمدیم.
ـ دوست ندارم دیگه خواهرترو اینجا ببینم.
ـ چرا میترسی؟ ما كه دزد نیستیم.
ـ زر نزن. من از چی میترسم. من خودم از زندان فرار كردم.
ـ برای چی زندانی بودی؟
ـ با دوستم رفتیم درِ یك ویدئو كلوپ را شكستیم. پلیس ما را دستگیر كرد.
- رفیقت الان زندانه؟
- بله
- ایكاش ما هم زندانی بودیم
- زندانی شدن كه كاری نداره، دزدی كنید. زندانی میشوید.
***
ـ دیروز من بیكار موندم. فردا بهت پول میدم. باشه؟
ـ دوست ندارم دیگه خواهرترو اینجا ببینم.
***
ـ تو عقب باش، اجازه بده من در بزنم و التماس كنم، شاید ما را راه بده.
ـ چرا دوباره اینجا اومدین؟
ـ ما میخوایم بریم پیش مادرمون.
ـ نام مادرتون چیه؟
ـ شبانه.
ـ جرمش چیه؟
ـ ۵ سال پدرم گم شده بود. در خیال مادرم مرده بود. مادرم دوباره عروسی
كرد. پدرم او را به زندان انداخت.
ـ اون یك فاحشه است.
ـ حرامزاده، مادر خودت فاحشه است. فاحشه خودتی.
ـ پدر سگ. حرامزاده.
ـ پدر لعنت. مادر خودت فاحشه است.
ـ بچه فاحشه. بیا برو تو.
ـ گل غتی بیا. مادر خودت فاحشه است. گل غتی فرار كن، الان مارو میزنه.
ـ حرامزاده. بر پدرت لعنت. وایسا. اگر بگیرمت میكشمت.
ـ آقای نگهبان برادرم را نزن. آقای نگهبان برادرم را نزن.
***
ـ هی دختر، مادربزرگت چی شده؟
ـ هی دختر، مادربزرگت چی شده؟
ـ دیشب هوا خیلی سرد بود.
***
ـ گل غتی بیا.
ـ من میرم تلویزیون نگاه كنم. اون مرد كه از ماشین درآمد، فرار نمیكنم
تا ما را به زندان ببرد.
ـ من میترسم. اگه اون ما را ببیند ما را میزند.
ـ تو همین جا بمون، من میرم. هروقت مرد میخواست مرا به زندان ببرد، تو
بیا گریه كن، بگو خواهر من هستی، تا ترا هم به زندان ببرد.
ـ بیا اینجا كسی نیست.
ـ تلویزیونرو زندانی كرده تا كسی نبره. او ما را هم زندانی میكند.
ـ حرامزادهها. رفتم بشاشم، شما خونهمو اشغال كردین.
ـ حرامزادهها. رفتم بشاشم، شما خونهمو اشغال كردین.
ـ اگه به طرف شمال برم شاش كنم، امریكا از طرف جنوب اشغال میكنه. اگه به
طرف جنوب برم شاش كنم، شوروی از طرف شمال اشغال میكنه. شما به اندازه یك
ریدن به ما فرصت زندگی كردنرو نمیدین.
ـ شاش داری بیا پائین. اینجا توالته. آفتابهرو برات آماده كردم. بمب
انداختی زن و دخترم را كشتی. حالا هم بیا روی سر من شاش كن، طیارة مادرجنده.
ـ طیارة مادرجنده، شاش داری بیا پائین. اینجا توالته. كونتو با آب
میشورم.
ـ ما را زندانی كن. ما دزدكی تلویزیون ترا تماشا كردیم. دیشب خیلی سرد
بود.
ـ شاش داری بیا پائین. اینجا فرودگاهه. من كون گهیات را میشورم.
ـ زاهد بیا كه بریم. این مرد ما را زندانی نمیكند.
***
ـ توله سگ تو حرف آدمرو میفهمی؟ من با تو حرف میزنم. به پدر میگم كه
مادر را ببخشه. اگه مادر را نبخشه، اونو میكشند.آنقدر گریه میكنم. آنقدر
گریه میكنم كه توبه توبه.
ـ دختر ملا محمد رحمان بیاید.
ـ ورود سگ به زندان ممنوع است.
ـ ورود من چی؟
ـ آزاده.
ـ تشكر. زاهد بیا توله سگو بگیر كه ورودش ممنوعه.
ـ تشكر.
ـ حرفها را به پدر بگو.
***
ـ گل غتی چرا گریه میكنی؟ به پدر گفتی مادر را ببخش؟ حالا چرا گریه
میكنی؟ گفتی دیشب در خیابان خوابیدیم.
ـ هان.
ـ پدر چی گفت؟
ـ گفت در خیابان نخوابید. بروید خانه دوستم، اگر دوستم نبود به زنش بگو
پدرم زندان است، او شما را نگهمیدارد.
***
ـ اینجا بود؟
ـ نه.
ـ اینجا؟
ـ نه، ... آره.
ـ كیه؟
ـ ما هستیم.
ـ شما كی هستید؟
ـ زاهد و گل غتی.
ـ شما را نمیشناسم.
ـ ما بچههای ملا محمد رحمان هستیم.
ـ با كی كار دارین؟
ـ با ملا محمد رزاق.
ـ نداریم.
ـ چطور نداری؟ در را باز كن.
ـ تو كی هستی؟
ـ زاهد و گل غتی. بچههای ملا محمد رحمان. ما را پدرمان فرستاده. یك لحظه
در را باز كن.
ـ سلام.
ـ سلام.
ـ داخل شو.
***
ـ محمد رزاق را كار داره. چی جوابشو بدم؟
ـ برادرش كجاست؟
ـ میگه برادرش كجاست؟
ـ برادرش در زندان امریكائیهاست.
ـ زنش كجاست؟
ـ زنش مرده.
ـ ما میتونیم اینجا بمونیم؟ تشكر.
***
- پدر را بردند، زندان گوانتانامو
ـ كیه؟
ـ ما هستیم. برای بخشش آمدیم آقای نگهبان.
ـ نگهبان عزیز برای بخشش آمدیم.
ـ كره خر دوباره برای چی آمدی؟
ـ آقای نگهبان به خاطر خدا اجازه بده ما در زندان پیش مادرمان برویم.
ـ تو كه دیروز گفتی مادر من فاحشه است.
ـ آقای نگهبان بسیار میبخشی، اما تو هم گفتی مادر من فاحشه است.
ـ آخر مادر من فاحشه نیست، اما مادر تو صد درصد فاحشه است.
ـ آقای نگهبان بسیار ببخشید، اما شما هم گفتی مادر من فاحشه است.
ـ خب برای این كه مادر تو صد در صد فاحشه است.
ـ حرامزاده. مادر خودت فاحشه است. بر پدرت لعنت.
ـ توله سگ پدر لعنتی، میكشمت. بچة فاحشه، اگه میخوای بری توی زندان،
برو دزدی كن.
ـ آقای نگهبان اگر به من رحم نمیكنی، به این توله سگ رحم كن. خوب بود تو
یك تولهسگ
بودی؟ بچهها میخواستند ترا آتش بزنند، اما آقای نگهبان ترا به زندان راه
نمیداد؟ خوب بود؟
ـ دختر جان مرا جگر خون نكن. خوب بود اگر تو مثل من یك نگهبان بودی و روزی
یك دلار حقوق میگرفتی و اجازه نداشتی دو بچه را به زندان راه بدی؟ خوب
بود؟
ـ خوب بود تو مثل من و برادرم و این سگ بیپناه بودی و ترا هیچكس در هیچ
كجا راه نمیداد؟ خوب بود؟ خوب بود؟
ـ دختر جان حالا قانون عوض شده. رئیس زندان اجازه نمیده. زندان هم
یتیمخانه نیست. اینجا زندان است. فهمیدی؟
ـ فهمیدم.
ـ گل غتی بیا مادر اون فاحشه است.
ـ اگه میخوای زندانی شی برو دزدی كن.
ـ گل غتی بیا.
ـ اگه میخوای زندانی شی برو دزدی كن بچه فاحشه.
***
ـ این زن خوبه.
ـ زاهد. فرار نكن، بگذار این زن ما را زندانی كند.
ـ فرار نكن، بگذار ما را زندانی كند. زاهد.
ـ چرا دزدی میكنی، شرم نمیكنی؟ اگر گرسنهای، برو گدایی كن. این نان را
برای بچههای گرسنه خودم گدایی كردم. از خدا نمیترسی؟
ـ خاله جان اگر او را زندانی میكنی، من هم با او بودم، مرا هم زندانی كن.
ـ خاله جان ما را زندانی كن. ما گدا نیستیم، ما دزد هستیم. ما آنقدر نان
ترا دزدی كردیم. ما آنقدر دزد هستیم كه توبه توبه. چرا نمیفهمی؟ شما چه
مردمی هستید كه ما را زندانی نمیكنید؟ ما این همه دزدی كردیم اما شما ما را
زندانی نمیكنید.
***
ـ توله سگ بخور. تو نه گوشت میخوری، نه نان میخوری، پس چی میخوری؟
میمیری. بمیری خوبه؟
ـ توله سگ بخور. الان سگهای دیگه میآن میخورن. اگه نخوری میمیری.
بخور توله سگ. نه نان میخوری، نه گوشت میخوری، بخور. تو پس چی میخوری؟
بمیری خوب است؟ بچهام بخور- الان سگهای دیگه میآن گوشت را میخورند. بخور،
سگها دارند میآند.
تند بخور. نخوری از گرسنگی میمیری. تو چرا هیچی نمیخوری. ما برای خاطر
تو گوشت دزدیدیم.
ـ زاهد بیا فرار كنیم. حمله شد.
- به صف شین
ـ ساكت. ساكت.
ـ كله گاو ما را خوردند، باز هم ما را زندانی نكردند.
ـ كله گاو را سگهای دیگر خوردند، پولش را هم ندادند. من میرم حقمونو
بگیرم. تو حركت نكن.
- كله گاو ما را سگهای تو خوردند. پول كله گاو ما را بده.
- گائیدمت
ـ زاهد بیا كه سگها میخورنت. زاهد بیا كه سگها میخورنت.
- برو گمشو بچه پررو
ـ منو میزنی؟ حرامزاده. مادر جنده. گل غتی بیا.
- ای پدر لعنت ، مادر جنده، چرا منو میزنی، خوبه بساطت رو بهم بزنم؟
***
ـ آقای نگهبان. این چوبها را بده مادرم، سلولش سرد است. گونیاش را هم پس
بیار.
***
ـ سلام.
ـ سلام.
ـ ما دزدی كردیم، اما كسی ما را زندانی نكرد.
ـ مهم نیست، باز هم دزدی كنید.
ـ ما كله گاو را برای توله سگمان دزدی كردیم. نان را دزدیدیم، ما را
زدند، اما زندانی نكردند. ما آنقدر دزدی كردیم كه توبه توبه.
ـ برین سینمايِ پارك. یه فیلم نشون میده كه دزدش بیعرضه است، دستگیرش
میكنند. برین از اون فیلم یاد بگیرین.
ـ خداحافظ.
ـ خداحافظ.
ـ دوست ندارم خواهرترو دوباره ببینم.
***
ـ عمو جان میخواهیم فیلم ببینیم .
ـ این فیلم هنریه، به درد شما نمیخوره. اگه از فیلم خوشتون نیومد، نصفه
فیلم بیرون اومدین، پول بلیطرو پس نمیدم.
ـ عمو جان ما بیرون نمیآئیم، فقط تو بگو داستان فیلم چیه؟
ـ داستان این فیلم دزدیه، اما اكشن نداره. خسته كننده است. اگه میخواین
فیلم خوب ببینید، برین سینمایی كه برادر من بلیط فروششه. من خودمم هر شب كه
از این فیلم لعنتی خلاص میشم، میرم اونجا یه فیلم هالیوودی نگاه میكنم
كه شب تا صبح راحت خوابم ببره.
ـ ما میخواهیم همین فیلمرو ببینیم.
ـ این توله سگ شما بلیط نیاز نداره. برای فیلم هنری ورود سگ مجانیه.
ـ سینمایی كه مشتریش كم باشه، همه كارها را یك نفر میكنه.
ـ توله سگ سینما را تماشا كن.
ـ توله سگ واق واق نكن. ما را از سینما بیرون میكنند.
ـ دزد دزد، دزد دوچرخه.
ـ دزد دزد، دزد دوچرخه.
ـ دزد دزد، دزد دوچرخه.
ـ دزد دزد، دزد دوچرخه.
ـ دزدی كرده؟
ـ دور شین.
ـ دوچرخه دزدیده؟
ـ آقای نگهبان اون خواهرمه. گل غتی تو هم بیا.
ـ من هم دزد هستم. منم زندانی كنید.
***
ـ اینجا كه زندان مادرم نیست. من میخوام برم زندان مادرم. حرامزاده،
خواهرم توی خیابون گم میشه. مادر جنده، مرا در زندان مادرم زندانی كن. ترا
خدا.
***
ـ كی هستی؟
ـ من هستم.
ـ تو كی هستی؟
ـ من، خواهر دزد دوچرخه.
***