وبسایت رسمی خانه فیلم مخملباف - Makhmalbaf Family Official Website

دیالوگ لیست: لذت دیوانگی ( فارسی )

Tue, 17/09/2013 - 20:22

 
سلام
حال شما خوبه؟
بله.
مگه این چادری هارو سر شما نکردند؟ مگه شمارو در خانه زندانی نکردند؟ فکر نمی کنید اگه یه زن رئیس جمهور بشه، وضع شما بهتر بشه؟
کی می خواد از بین شما رئیس جمهور بشه؟
هیچ کس؟
خب پس همین طور مردها بیان رئیس جمهورتون بشن و هی به زن ها ظلم کنند. زن ها رو فراموش کنند.
رئیس جمهور باید نخبه ترین انسان یک جامعه باشه. حتی نخبه مرد بر نخبه زنان برتری داره. انسانی باید در جامعه رئیس جمهور بشه که نخبه ترین مردم زن نمی تونه نخبه ترین مردم باشه چرا که مرد نخبه تر از زنه.
این خانوم می گه زن طبیعتاً از مرد پایین تره.
من می گم که هر کسی که...
اول برای من هدفتون رو بگوئید، برای چی می خواهید بفهمید زن می تونه رئیس جمهور بشه یا نه؟
من خودم اگر رئیس جمهور بشم چون کوشش زیاد می کنم می توانم به همه امور برسم. چرا با طبیعت خودتان مخالفت می کنید؟
در مملکت شما همیشه مردها در رأس بودند. برای همین همیشه در مملکت شما جنگ بوده. مگه مادرها جنگ می کنند؟ اگه زن رئیس جمهور بود جنگ نمی شد.
این ها آمدند با تبلیغ افکار دخترهارو منحرف کنند. مطمئناً معلوم است که هیچ زنی توان رئیس جمهور شدن را نداره.
تو بی نظیربوتو رو می شناسی؟
بله. و بی نظیر بوتو همون کسی بود که جامعه پاکستان رو به بدترین وضع رهبری کرد. طالبان که به میان آمد از دست بی نظیربوتو بود. بله بی نظیربوتو کسی بود که به جامعه افغانستان خیانت کرد. بی نظیر بوتو.
گاری رانی بلدی؟
نه.
چند ساله هستی؟
هفتاد.
پدر جان چند ساله هستی؟
خدا می داند.
خدا می داند؟!
هفتاد ساله هستی؟
سلام.
خوب هستی خواهر جان؟
از کجا آمدید؟
از ایران.
بگیر، عکس مرا بگیر. بچه بیا، مادر تو نیا.
زن شماست؟
کارت تغذیه نوه ام را ندادی.
فعلاً حرفشو نزن.
بگیر، عکس مارو بگیر.
خانوم شما هم بیا.
بگیر، عکس زنه بیچاره یی رو که نان فقیری بر سر دارد.
تمام شد.
پدر جان گاری رانی بلدی؟
چی؟
گاری رانی؟
نه بلد نیستم. گاری هم ندارم. برای چی؟
خب یه روز کاره دیگه.
گاری داری؟
بله.
باید تو فیلم بازی کنی.
پول می دی؟
پول به اندازه کافی می دم.
اسمم رو بنویس.
حاجی رحم الدین ولد احمدین.
به نام خدا اگه به است گفتم تکون نخور و تکون خورد مرا با اسب بدوانید. اسمم رو بنویس. به اسب می گم تند بره آهسته بره.
به هیچ کس به دیده تحقیر نگاه نکن، تو چه می دونی که از هرکس چه کاری بر می آید؟
دوچرخه ات را بگذار بیا بریم سوار گاری شو.
به چشمم.
اسمم رو بنویس حاجی رحم الدین ولد احمدین.
کجا باید بریم؟ من از شما شدم خلاص، نوکر شما شدم خلاص.
با من بیا
سلام. پدر جان این مرد می خواد گاری رانی یاد بگیره شما چند روزه بهش یاد می دی؟
در ۲ یا ۳ روز.
بعد از سه روز خوب گاری می راند؟
بله .
پدر جان بیا بریم داخل ماشین که ساکت باشه.
سلام.
سلام دخترم.
از طالبان خوشت می آمد؟
نه.
کسی ات کشته شده؟
بسیار. پسر بیست ساله ام، زنش، نوه ام.
به یاد آن ها بیفت و ناراحت شو و حرف مرا تکرار کن.
بگو من.
من.
اجازه بده.
بگو من از کابل خسته شدم منتظر پسرم هستم تا از پاکستان بیاد و این جا را ترک کنم.
من این جا خفه هستم، منتظرم که پسرم از کابل بیاد تا از این جا برم.
بازی نکن، ادا در نیار. مثل خودت حرف بزن پدر جان همین حرف ها رو دوباره تکرار کن.
دوباره بگم.
با لهجه افغانی بگو.
اگر مشکلی داشته باشی از این جا نمی ری؟
بله مشکل دارم.
این جا بسیار ناراحت هستم. منتظرم پسرم از پاکستان بیاد تا از این جا برم.
عمامه ات را بردار.
عینک بزنم؟
با کلاه چطوره؟
سیگار می کشی؟
نه
ناس چی؟
نه اعتیاد ندارم
ما الان تورو انتخاب می کنیم. اگر کس بهتری رو پیدا کردیم عوض می کنیم.
من رو رها نکنید آقا.
اگر گاری رانی یاد گرفتی همیشه توی فیلم های افغانستان بازی می کنی.
فهمیدی؟
بله.
اگر گاری رانی بلد شدی که فیلم بازی می کنی اگر یاد نگرفتی هم که روزی سه لک پول می گیری.
کجا قرار بگذاریم؟
پدر جان تو به این سه روزه گاری سواری یاد می دی؟
بله آقا.
روزی چند ساعت تمرین می کنید؟
چند ساعت تمرین کنیم؟
از ۸ صبح تا ۱۲ از ۲ تا ۶ بعد از ظهر.
به نام خدای مهربان خدا انسان را خلق کرد و به او تکلم را آموخت.
باید حرف زدن با اسبت رو طوری یاد بگیری که انگار صد ساله گاری رانی.
بله به اسبم می گم تو جانم هستی. برو بریم یاد بگیریم.
چطور بود؟
باید هر روز تمرین کنه.
بلده بره و بایسته؟
می بره اما حرفه ای نیست می ترسه.
پدر جان خوب یادش ندادی. هنوز گاری ران نیست.
این باید مثل تو گاری سواری کنه.
تازه شروع کرده.
چقدر طول می کشه مثل شما ببره؟
من چهل ساله گاری ران هستم.
ما چند روز دیگه فیلمبرداری مون شروع می شه.
چند روزه یاد می گیری بابا؟
بلد شدم دیگه.
پدر جان اگر ایشان نتواند مثل شما گاری رانی کنه با هم کار نمی کنیم.
قرار شد دو روزه یاد بگیره.
فقط باید گاری رانی کنم یا فیلم بازی کنم؟
باید گاری رانی بلد باشی که بتونی فیلم بازی کنی.
من از بازی در فیلم راضی نیستم، من ملا هستم. مردم پشت من نماز می خوانند. اگه فیلم بازی کنم به من می خندند.
مردم به من خنده می کنند بد می گن پشت من. من در تلویزیون نمی آم.
مگه اون روز ما با هم قرار نگذاشتیم. گفتی بیا عکس منو بگیر؟!
نه من کی گفتم بیا عکس منو بگیر. من نگفتم.
پدر جان مگه شما ملا نیستی؟ پس چرا حرف راست نمی زنی؟
راست می گم. گفتم من ملا هستم. مردم پشت من نماز می خوانند. اگه یک میلیون پول هم بدی قبول نمی کنم فیلم بازی کنم.
با من بیا پدر جان.
من می خوام یه ملای خوب که درباره اسلام بلده حرف بزنه، کتاب خدا رو بلده بخونه و برای نان در آوردن زحمت می کشه رو معرفی کنم.
من شما رو برای همین انتخاب کردم که ریش بلند داری و خوش سیما هستی.
یه وقت فیلم کثیفی نباشه؟
نه فیلم پورنو نیست.
پدر جان شما ملا هستید من می تونم به شما اعتماد کنم که کارتو بلدی
اون مرد کارتو بلد نیست.
اگه من می دونستم فیلمه قبول نمی کردم.
شما ریش سفید بلند و قشنگ دارید.
پدر جان شما یه ملای خوب هستی، همان طور که می ری به بچه ها قرآن خوندن یاد می دی حالا در فیلم این کار رو می کنی.
پدر جان اذیت نکن، این کار به نفع خود تو هم هست.
آبروم می ره. پیش خدا معصیت داره. خدا می گه تو عالم بودی وگناه کردی؟
پدر جان فیلم که گناه نیست .
اگر دوست دارید یه صدقه ای به من بدهیدکه ممنون وگر نه من فیلم بازی نمی کنم .من فکر کردم یه کار آبرومند باید انجام بدم من فیلم بازی نمی  کنم این کار فرق می کنه.
ببین پدر این داره فیلم می گیره فیلم ما هم عین همینه.
همه منو می شناسن.
پدر جان شما که سینما ندارید که ما فیلم تورو نشون بدیم.
پدر جان زندگی مردم افغانستان رو نباید مردم دنیا ببینند؟ نباید بفهمند که شما چه دردهایی دارید؟
تو قول دادی پدر.
قربونت برم از من صرف نظر کن.
پدر جان اگر حرف من منطقی نیست مخالفت کن.
حرف تو منطقیه.
من نمی خوام افغانستان رو بد نشون بدم.
ملا بسیار هست.
من ده روزه که با ملاهای زیادی حرف زدم، همه راضی اند ولی خوش سیما نیستند.
اگه مردم فیلم منو ببینند برای من خوب نیست. اگه یه جای دیگه بود مثلاً اگر در شهر دیگری بود و کسی منو نمی شناخت، می آمدم.
خدا به من می گه تو هم این دنیا رو می خواهی و هم آخرت رو؟
پدر جان فیلم تورو که اینجا نمایش نمی دهند.
این خلاف مسلکه منه...
این چه حرفیه می زنی؟
من دوست ندارم برای اینجا یا خارج فیلم بازی کنم.
پدر شما حرف منطقی نمی زنی.
شاعر می گه، این خیال است و مجال است و جنون. که هم دنیا بخواهیم هم آخرت. اگر صدقه می دهید، بدهید وگرنه خلاص.
خیلی خب از ما هم خلاص ولی حرف تو، عوض شد.
من ملا هستم، اینا منو سوار کرده اند می خوان فیلم منو به زور پر کنند.
من گفتم از من صرف نظر کنید.
گفتند گاری رانی یاد بگیر. بهت پول می دیم. گاری رانی یاد گرفتم حالا می خوان ازم فیلم بگیرن. اگر یک میلیون پول هم بدن من فیلم بازی نمی کنم .اگر فیلم بازی کنم خدا به من می گه خبیث چرا فیلم بازی کردی ؟
پدر جان تو گناه کردی  تو قول دادی .
من انگلیسی ،فارسی ،عربی ،پشتون می فهمم اما زبان اینها رو نمی فهمم.
ولی تو دروغگو هستی،وما فیلمت رو داریم .که راضی بودی فیلم بازی کنی .
من نمی دونستم که تصویر منو ثبت می کنید.
تو جلوی دوربین وایستادی و گفتی عکس منو بگیرید.
نه!نه اگر میخواین کار کنم حقوق بدین باشه اما فیلم نه.
از دست من ناراحت نشو .
ناراحت شدم چون تو وقت ما رو گرفتی .رفتی گاری رانی یاد گرفتی که به زودی فیلم بازی کنی .از چی می ترسی؟ چرا نگرانه؟
می ترسه گمش کنید.
اگر اون گم بشه ما هم گم می شیم.
این خب امام ماست. اگه این گم بشه ما گمراه می شیم.
ما ریاست افغان فیلم رو ضمانت می دیم. از طرف رئیس جمهور کرزای بهتون نوشته می دیم. از طرف آقای وزیر هم سند می دیم.
چه وقتهایی می خواهیدش، یه کاغذ بده من بنویسم.
این یه فرصته پدر جان، این فرصت رو از دست نده.
این ملا داره دروغ می گه!
یعنی چی. آدم که به ملا نمی گه دروغگو. شما چطور مردمی هستید.
شما چطور مردمی هستید که ملاتون دروغ می گه؟ بله تو قول دادی.
باشه چه روزهایی لازمش دارید؟
کی باید بیاد؟
۴۵ روز پشت هم.
چند روز کار دارید؟ ۴۵ روز یا دو ماه؟
قرارداد ننویسید، کسی که سر ایمانش نمی مونه من نمی تونم ازش بازی بگیرم. والسلام. اصلاً نمی خوام.
زن از این حرفها چی می فهمه؟
پدر جان تشکر، خداحافظ.
سلام
شما چند ساله اید؟
بیست و چهار.
بفرمایید.
شما صنف چند هستید؟
هفت.
ما می خواهیم که شما کمی از مشکلاتتون برامون بگید، به عنوان دختر در زمان طالبان.
مشکلات زیاد است. مشکل کتاب که تا حدی رفع شده. بچه ها وقتی که به مکتب می آیند لوازم التحریر ندارند. مردم افغانستان مشکل اقتصادی زیاد دارند.
شما زمان طالبان چه می کردید.
من خودم خانه نشین بودم.
ازدواج کردید؟
نخیر
دوست دارید توی یه فیلم بازی کنید.
شاید که من عروسی کنم.
سمیرا، اون دختر رو با برقع هم ببین.
رئیس جمهور باید چادری سرش نباشه. این مد دوران طالبان.
سلام
بیا عاقله جان بشین پیش سمیرا جان.
چرا تو قبول نمی کنی؟ اگه من به تو قول بدم که می تونم شوهرت رو راضی کنم. کمی با من همکاری کنید.
این ۲۲ سالشه، ولی مشهورترین فیلمسازه جوان دنیاست. راجع بهش کتاب چاپ شده. شاید بیشتر از ۱۰۰۰ روزنامه در دنیا راجع بهش نوشتند. راجع بهش فیلم در کشورهای مختلف ساخته شده که می تونی ببینی.
این داره یه فیلم می سازه راجع به درد زن های افغانی.
کمی با من همکاری کنید. خیلی جستجو کردم. بهت قول می دم هیچ دختری امکان نداره تو این نقش با من بیاد و ضرر بکنه. بعد قرار نیست بیایی شش سال کار کنی. دو ماه، کمتر از دو ماه. فکر کن دو شیفت می آی مدرسه.
این فیلم رو اینجا نشون نمی دن و این فیلم رو بالاخره سمیرا می سازه. و بالاخره با یک دختر افغانی. یک تیم ۲۰ نفره  داره می آد. این طوری نیست که با یه دوربین کوچولو مثل حالا فیلمبرداری کنند.
عاقله جان اگر راضی ای، قبول می کنی بریم خونه تون حرف بزنیم.
شاید با شوهرت حرف بزنیم راضی شه. بابا ۲ تا دختر، دو تا زن می خوان با هم کار کنند. چه اشکالی داره. تو یه چیزت دو ماه عقب می افته. فکر کن به خاطر دخترها و زنهای افغان قراره دو ماه دیر تر ازدواج کنی. شوهر تو نباید اجازه بده.
اگر تو مشکلی داشته باشی از دست من بربیاد مشکلت رو حتماً برات حل می کنم و بهت قول می دم برای آینده ات خیلی خوبه. تو نگو زندگی من خراب می شه. بهت قول می دم زندگیت خیلی بهتر می شه، نگو نه. شک نکن.
چطور ممکن این که یه دختر ایرانی و افغانی نیست بیشتر برای افغانستان دل بسوزونه.
شما می دونید که یکی از بازیگرهای تلویزیون ما رو بردند ازش استفاده کردند و رهاش کردند و حالا همه دخترها می ترسند.
آخه شما فکر می کنید که این همه ترس چه کار می تونه بکنه؟ شما حکومت طالبان رو تحمل کردید و هیچ همکاری نمی کنید. فکر نکنید طالبان که رفتند اگه شما خودتونو عوض نکنید وضعتون بهتر می شه. هر کس همون سرنوشتی رو پیدا می کنه که براش سعی می کنه.
دروازه رو باز کن.
یه دختری تو فیلم من بازی کرده که حالا شده سفیر زنان افغانستان در یونسکو، و داره می آد بشه رئیس جشنواره کابل. تو مثل این که شانس در خونه ات را زده و تو در را بسته ای، بعداً می فهمی چه اتفاقی برات افتاده و تو غفلت کردی.
جالبه ها. خوشبختی گاهی در می زنه اما آدم در رو باز نمی کنه. یعنی انگار یه جایی به آدم می گن بیا بشو رئیس جمهور، آدم نمی شنوه. تو نمی دونی.
من مشکلات دارم.
چیه مشکلاتت؟
اینجا نامزدم نیست یک ماه بعد می آید من باهاش می رم.
راستش رو بگو.
باور کنید.
خب یک ماه دیگه نامزدت صبر کنه، به ما کمک کنه بعد برو.
به خدا راست می گم خانم مدیر خبر داره.
نامزدتون کجاست؟
اینجا نیست. از ایران اومده یه جای دیگه رفته.
او ایرانی است یا افغانی؟
افغانیه.
تو ایران کار می کرده؟
بله.
در کابله؟
نه در کابل نیست در مزار است.
اگه در ایران کار می کرده حتماً پدر منو می شناسه و قبول می کنه. شغلش چیه؟
در ایران خیاط بوده.
به خدا عاقله جان اگه من باهاش حرف بزنم داضی میشه. بعد هم می گه عاقله جان چه کار خوبی کرد.
شوهرت چند سال ایران بوده؟
خیلی وقت.
مثلاً اگر بخواد برگرده ایران من میتونم براش ویزا بگیرم. بعد تو با این فیلم به کشورهای زیادی دعوت می شی که می توونی با شوهرت سفر کنی.
حالا تو خودت می دونی اگه بگی نه، این می گرده یکی دیگر رو پیدا می
کنه.
ولی بعد خواهی فهمید که شانس در خا نه ات رو زده و تو در را بستی .
شک نکن .
واقعاًمشکل چیه ؟
این پسر از کیه ؟
پسر خانم مدیره.اسمت چیه ؟
بیا جلو پیش من بشین .
نامزدم تازه اومده.
خودت ندیدیش هنوز ؟
نه!
این چه جور شوهریه که خودت ندیدیش .
دخترهای افغانستان طوری عروسی می کنند که تا شب عروسی ،شوهرشون را نمی تونند ببینند .
من با شوهرت صحبت می کنم باشه؟...بهت قول می دم مشکلی پیش نیاد.فکر کن من در آینده مثل یک دوست برای تو خواهم بود .خدا حا فظ .
من با تمام وجودم سعی کردم بهش انرژی مثبت بدم،اگر تأثیر نگیره اصلاً تمام قیافه زیبای او هم به درد فیلم نمی خوره ،چطورمی تونم  ازش بازی بگیرم؟ چقدر ترس؟مگه می خوام سرش رو ببرم ؟
واقعاًشوهر؟
این مشکلشه؟
نه .
شاید کسی خواستگار او نباشه
می گه شاید دروغ گفته باشه .
وقتی سکوت کرد من فهمیدم که دروغ گفته .
یه هفته وقت بدین ما او را راضی می کنیم .
حنا اینجا فیلم نگیر .
پدر جان یه عکس از دخترت داری من ببینم .
عکس؟
سلام.
دارم. چرا عکس رو نشون نمی دین؟
بعید نیست که دروغ گفته باشه. دروغ گفته، ترسیده. از دوربین ترسیده.
اینه؟
این عاقله است؟
اینه؟
این اون عاقله نیست. حنا تو اینو دیدی؟
چند ساله است؟ به نظر کمی بزرگ نمی آید؟
بیست و یک، بیست و دو ساله است.
عاقله به دانشگاه رفته. نجیبه هم به مدرسه رفته، می گه فردا بیاین. بیاین چایی بخورین.
تشکر پدر.
کی می آید؟ دیر؟
روزهای جمعه ما تعطیلی داریم. رختشویی، خانه تکانی، حمام.
روز استراحت.
استراحت نه، بدتر از کار بیرون، چون روزهای هفته خانه نیستیم و فقط شب می آئیم جمعه هم باید کار کنیم.
شما چند ساله هستید؟ اگر دوست نداری نگو.
۲۲، تقریباً ۲۳ شاید. گذشته جوانی از ما.
من هم ۲۲ ساله هستم. تازه جوانیم. من ۱۸ ساله بودم احساس پیری می کردم. شوهرت چی کاره است؟
هیچ کاره. ده ماهه مفقودالاثره.
پسر داری؟ دختر داری؟
پسر دارم. ۷ ساله، ۳ ساله، ۵/۱ ساله.
خب من یه کم با عاقله جان برم بیرون. حنا با من بیا.
کدوم خواهرت شوهرش طالب بوده؟
شوهر من طالب بوده؟
نبوده؟
نه شوهر من پشتون بوده اما طالب نبوده. این شاید تبلیغات منفی مردم باشه که می گویند شوهر من طالب بوده. شما می تونید از همه محله ما از مردم سوال کنید و فیلمبرداری کنید که بدونید شوهر من طالب نبوده. اگر شما به خاطر این که شوهر من طالب بوده اومدید؟
نه بابا.
درسته من می فهمم که منظور شما چیه. گر چه وضع اقتصادی ما ضعیف است. اما خوب می فهمم که مشکل کار در کجاست. کسی که در مقابل من ایستاده و حرف می زنه منظورش چیه؟ من می فهمم که منظور شما بد نیست. اما شوهر من طالب نبوده. شوهر من یک پشتون بود و به خاطر من دینش رو عوض کرد و من به خاطر این که اون هم دین من شده بود باهاش ازدواج کردم. وقتی رژیم طالبان سقوط کرد، مردم پشتون افغانستان مورد انتقاد قرار گرفتند و حالا هر کسی پشت سر ما می گه که شوهر استاد عاقله هم طالب بود. اما جلوی خودم نمی گن، جلوی خودم از ما تعریف می کنند.
من خبر دارم که خواهرم بهم گفت که شما می خواهید یک فیلم مستندی رو بسازید. امروز هم تلویزیون اعلام کرد از طرف سمیرا... مخملباف در خواست شده که برای بازی در فیلم ثبت نام کنند. می تونم بپرسم روش شما چیه؟ قصه این فیلم رو شما مشخص می کنید یا ما؟ یا با مشورت همدیگر؟
این فیلم مستند نیست. این فیلم داستانی است.
داستان رو شما نوشتین ؟ چرا صاف و پوست کنده به من نمی گید و راجع به طالب از من سئوال می کنید؟ من از این سئوال رنج می برم.
از این که درباره طالبان از تو می پرسم.
بله.
من هم از مردم شنیدم.
من سخت نفرت دارم از طالبان.
چرا؟
از این خاطر که یک حکومت بی سر و سامان که بر علیه مردم کار می کردند ۵ سال بر مردم مشکل گذشت.
 نمی خواهم در مورد طالبان از من سئوال کنید انقدر وحشی بودند که من فکر می کنم که شاید آن بلاها دوباره بر سر من بیاد. همون طور که می دونید هیچ زنی هنوز حاضر نیست چادرش رو بالا کنه، می ترسند که شما دست نشانده طالبان باشید و اونها رو به یک بلایی دچار کنید.
حالا عاقله جان چون برای نقشی که داری با برقع در خیابان ها باید راه بری، برقع ات را سر کن ببینم.
الان؟
بله.
نکنه من رو قهرمان فیلمتون بکنید و من بی خبر باشم.
نه امکان نداره.
می خواهند تصویر من رو با برقع در دوربین ببینند. استاد عاقله رو همه می شناسند.
این رو بزن کنار.
ابروهاتون چقدر طول می کشه پر بشه؟
با آرایش.
نه خودش پر بشه.
با آرایش پر می شه.
کمی آرایش کن من ببینم.
این شوتینگ چقدر طول می کشه؟
الان؟
بله؟
هیچی می خوام ابروهاتو پر کنم ببینم روی سنت اثری می گذاره؟
اسم شما چیه؟
سمیرا.
من رو تو یه بلا نندازی خدایی نا خواسته؟
نه، مطمئن باش. من به ضرر شما کار نمی کنم، چون من شما رو دوست دارم.
چطور من رو دوست داری؟ تو که من رو نمی شناسی.
من دخترها و زن های افغانی رو دوست دارم، اما نمی تونم که همشون  رو بشناسم.
چقدر این جوری مقبول تر شدی، سنت هم کمتر شد.
کم دور و بر من بگردید این سو و آن سو بروید.
جدی نباش، می تونی زن تر باشی؟
چی؟
یه کم زن تر باش، با عشوه تر.
مرسی.
خوبه.
خوبه یه کم می خندی!
تشکر عاقله جان. من تا یکی دو روز دیگه بهتون خبر می دم.
مگه مطمئنی که من قبول کردم که شما خبر می دهید؟
خب من ازتون سئوال می کنم، شما دوست دارید تو این فیلم بازی کنید؟
من چند تا سئوال دارم.
اگر من قبول کردم، این شوتینگ چند وقت طول می کشه؟
۵/۱ ماه.
۵/۱ ماه؟
چند ساعت در روز؟
۲ ماه هر روز از صبح تا شب.
به هر صورت. نقش اصلی رو کی بازی می کنه؟
هر کسی انتخاب بشه.
هیچ کس رو انتخاب کردین که نقشش از من مهم تر باشه؟
نه.
هیچ کس رو از من بالاتر انتخاب نکردین؟ حتی در تلویزیون؟
فردا اگر کسی از تو جوان تر بیاد اونو انتخاب می کنیم.
افسوس!...!
اما تو تا حالا بهترینی.
کی همدیگر رو دوباره ببینیم؟
خطری نداشته باشه؟
نه عزیزم. خطر نداره، نقش خوبی هم هست در مورد زن های افغانستان.
نمی خوام این کار رو. چون مزاحم اوقات من می شه و من هم از عاقبت این کار می ترسم.
این بچه مال کیه؟
بچه این زن دیوونه است.
سلام.
سلام.
دختر اینه؟
مادر، بچه ات رو نشون بده.
کی مریضه؟
چی شده مادر؟
مریضه.
شکمش کار می کنه؟
بله.
اسهاله، براش دارو می گیرم می آریم. تب هم داره.
این قوطی شیر رو براش خریدم.
ببین ترو خدا شیر بچه رو ریخت زمین. این رو دیگه بهش ندی ها. کثیف مریض می شه.
اون ریخته زمین، میکرب داره، به من گوش کن پدر جان، اگه بخوره قوی نمی شه، سیر هم نمی شه، می میره.
سلام.
سلام.
خوبید؟
تشکر.
من یک عده دیگر رو هم دیدم اما همش یاد شما بودم، مخصوصاً به خاطر احساس دردی که دارید، حرف هایی که می زنید.
اگر من قبول کردم با شما کار کنم، زیاد افشا نشه پیش مردم. چون در لحظه اول مردم به شما گفتند که شوهر من طالب بوده. نیمی از مردم طالب بودند، حالا مردم معاش این حکومت رو نمی خورند؟
خب مردم مجبورند در وقت طالب، طالب می شیم. در وقت مجاهد، مجاهد می شیم. در وقت کمونیست، کمونیست می شیم. خب ما مردم مجبور هستیم. اگه این همکاری افشا بشه مردم حرف هایی می زنند.
خب خاله تو راجع به قصه فیلم و مسائل دیگر حرفهایت را با عاقله بزن و عاقله هم فکر هاشو بکنه و جواب ما رو بده.
قصه فیلم، قصه دختری است که پدر پیری دارد که هر روز دخترش رو به مدرسه مذهبی می بره، اما دختر از مدرسه مذهبی به مدرسه لائیک می ره و می خواد یک شغل خوب پیدا کنه. این پیرمرد یک عروس داره و یک نوه سوتغذیه ای و پسرش در پاکستان مشغول کار است. پدر منتظر پسر خودشه که بیاد و اونا رو از کابل ببره.
هر چی بادا باد. هر فیلمی که باشه آموزنده است. من به این نتیجه رسیده ام که جنبه های منفی ندارد، اما من وقت ندارم.
من اگر بدونم تو از همکاری کردن با من یا با موضوع فیلم هیچ مشکلی نداری و اشتیاق هم داری بقیه مشکلاتت رو من حل می کنم. ولی اگر اون اشتیاق رو نداری، من نمی تونم کاری کنم.
یعنی اگر راجه به بچه شیر خواره ات مشکل داری ما می تونیم یک کسی رو پیدا کنیم که ازش نگه داری کنه.
اگر در باره مدرسه ات مشکل داری ما حل می کنیم.
شما که همه مشکلات من رو حل می کنید، نمی تونید نصف روز یعنی از ساعت ۱۲ به بعد کار کنید؟
نه اصلاً نمی تونیم. یعنی فیلم به جای ۲ ماه ۴ ماه طول میکشه و همه هزینه ها دو برابر می شه، شاید هم بیشتر.
ما تو سینما حتی یک روز هم نمی تونیم شوتینگ رو تعطیل کنیم. تازه تو باید مواظب باشی مریض نشی که کار تعطیل نشه.
کار ما با نور شروع می شه.
از ساعت ۱۰ تا ۱۲ مرخصی بدید.
اون موقع اوج کار ماست. درست وقتی که همه چیز آماده می شه و تو می خوای تعطیل کنی و بری.
من از کارتون خوشم اومده، علاقه دارم، هیچ تردیدی نیست. چون با شما روبرو شدم و حرف هاتون رو شنیدم اما مشکل، وقت آن است. در ضمن من شب اجازه ندارم در خانه نباشم.
با برادر یا پدرت می تونی بیای.
نخیر. چون من یک زن هستم و شوهرم از قوم دیگری است، اگر آن ها بشنوند، من بی سرنوشت می شوم.
من نمی تونم. بخت یاری نمی کنه. من بد شانس ترین شخص دنیا هستم که هیچ وقت زمینه برایم مساعد نبوده.
یک خرده هم خودت نمی خوای. بعضی وقتها آدم یک کم از یه چیزهایی می گذره تا بتونه یه چیز بهتر به دست بیاره.
درسته مدیره مدرسه ما به من اجازه می ده اما بعد از اتمام فیلم من اون موقعیت قبلی رو به عنوان یک معلم نخواهم داشت.
شاید موقعیت بهتری پیدا کنی؟
نخیر، این رو فقط خدا می داند.
من فکر می کنم از این لحاظ ها می تونم بهت کمک کنم اما تو باید ببینی می تونی این ریسک رو بکنی، می تونی به من اعتماد کنی یا نه؟
ولی من احساس می کنم هم برای تو خوب می شه، هم برای این فیلم، هم برای من. برای همین هی اومدم. خیلی های دیگه رو هم دیدم، ولی از تو خوشم اومده. چه در فیلم من بازی کنی، چه نکنی.
مادر می گه ازت خوشم اومده، یعنی باهات رفت و آمد می کنم. چی کار کنم؟ می گن همه مشکلاتت رو حل می کنیم. چه جوابی بدم؟
به نظر من بگو آره و بیا.
هان؟!
 
دیوونه.
می گه بچه ام رو می کشند.
سلام.
سلام. آصف اینجا نیومده؟
کی؟
اصف(پدر بچه)
سلام.
سلام.
خود آصف کو؟
آآآ
هان؟
هان؟
آصف کجاست؟
همون جاست. در وطن خودش.
نبود.
نبود؟
من خبر ندارم.
آصف رو ندیدی؟
سیما (مادر بچه) چی؟
سیما رفت.
کجا؟
رفته نان بیاره.
پیش ما که بیشتر نان میاره. ما بهش یک عالم پول می دیم. چرا نمی آد؟
گمشده.
شما پدر آصف هستید یا پدر سیما؟
پدر سیما.
سیما دیشب پیش شما نیامده؟
نه، پیش ما نمی آید. من رو یاد نمی کنه.
نمی دونید کجا رفته؟
نه پیش ما نمی آید.
ما این طور مردم فقیر هستیم تو خیابان ها زندگی می کنیم.
هر کس سیما (مادر بچه) رو به من نشون بده بهش پول می دم.
ما خبر نداریم.
آقا به اینها کمک کن، اینها بیچاره و بدبخت هستند.
هر کس مادر بچه رو به من نشون بده من بهش پول می دم.
کی؟
خونه خواهر آصف کجاست؟
خواهر آصف؟
اونجاست.
سیما رو ندیدی؟
نه.
پسرم سیما اینجا نبود؟
هان؟
سیما دیشب اینجا نبود؟
نه، من بچه سیما هستم.
بچه سیما هستی؟
مامانت دیشب اینجا نبود؟
نه.
کجا رفته؟
پیداش می کنیم.
سیما رو به من نشون بده، من بهت پول می دم.
به من پول می ده؟
بله به تو پول می ده. بریم.
مادر جان اگر عاقله شما کار زیاد داره من از اون بیشتد کار دارم.
عاقله هر روز من رو می کشونه اینجا. من چون دوستش دارم اومدم. همه کارهای من عقب افتاده.
امروز دیگه قطعی است. وقتی اومد آخرین حرف هاتون رو بزنید و تمام.
حرف تمام شده بود. ایناها نوشته من نمی تونم بیام.
سمیرا نامه رو بلند بخوون.
بخوانید این را.
 
خواهر بی نهایت گرامیم سمیرا جان سلام
بعد از تقدیم احترامات سلامتی شما را از خدا خواهانم. من خیلی فکر کردم اما با عرض معذرت به خاطر مشکلاتی که دارم نمی توانم با شما همکاری کنم.
ما کارمون دیر شده، الان اگر عاقله بگه نه ما دیگه می ریم. ما نمی تونیم کارمون رو عقب بندازیم. ولی به نفع عاقله است.
نوشته من با شما همکاری نمی کنم.
نه، گفت همکاری می کنم... تو نفهمیدی!... نگفته؟
نه، گفته نمی تونم، ما نمی تونیم مادر.
الان بیست نفر دارند از ایران می آن.
من اون رو مجبور می کنم.
این در چطوری واز می شه؟
باید اون نخ رو بکشی.
این هم تموم شد.
خداحافظ مادر.
خداحافظ. خودت تنها بیا.
چی می گه؟
من او را راضی می کنم.
می گه من عاقله رو راضی می کنم. یک بار دیگه هم بیایید.
نه مادر، عاقله خیلی ما را اذیت می کنه. ما کارمون عقب افتاده.
تو راضی اش کن من می آم.
نه نه.
تو راضی کن من می آم دوباره.
نه مادر نمی آد.
دارم می آم دیگه.
سیما دخترم کجایی؟
تو خواهرشی؟
نه نه نه.
دیوونگی نکن، تو خواهر من نیستی! برو از صد نفر بپرس.
من به نام خدا بهش نان دادم.
تو خواهرش نیستی؟!
نه، دروغ می گه.
چرا خواهر بزرگه منه.
دروغ می گه.
خواهرش نیست؟
خب تو چرا از ما می ترسی؟
آقا هر وقت بچه ما رو کار داری اونو ببر اما نکشش.
مگه ما آدم کشیم؟
نکشتی. اما مردم مارو می ترسونن می گن می کشن.
ما داریم فیلم می سازیم، آدم کشیم مادر؟
نه نه نه.
ما بچه تو رو کشتیم تو این چند روزه؟!
نه، ولی بچه های من همشون مردن. چند تا بچه ام رو خاک کردم.
۳ تا بچه ام را گور کردم.
این آقا کمی تکلیف عصبی داره. خوب حرف رو نمی فهمه
مردم سر ما تف میکنند،می گن از گشنگی بچه اش رو میده فیلم بازی کنه.
کی می گه ؟
مگه بچه تو مریض بود دکتر نیاوردیم ؟
چرا دوا هم براش آوردی،دواش تموم شد .
مگه شیر براش نیاوردیم ؟ مگه مریض بود خوب نشد ؟
بله .
مگه ما تو رو سر کار می بریم به تو پول نمی دیم ؟
آره پول می دی ،اما یه وقتی هم بده که من لباس وجونمون را بشوییم.
ما که هر روز نمی بریمت .یک روز می آی ،۴روز نمی آی.
خدا عمرت بده آقا.
بیایید بریم .
برو بریم .
وسایلت رو هم ببر.
برو بیرون .
نزنش.
نزنش،با هم دوست باشین .
پدرفارسی رو می فهمی؟
بله .
اومدنداینجا .من گفتم بیایید داخل یک چای،کمی نان بخورید ،بروید .من چای دم کرده بودم که شما آمدید .
برو گم شو ،برو بیرون .
به من چیکار داری.
مردم رو منتظر خودت نگذار.
ما سیما و بچه رو میبریم .
دفعه بعد کجا بیاییم دنبال بچه؟
خانه .
دیگه جایت را عوض نکنی ها .
نه آقامن لحاف تمیز نداشتم اومدم ۲تا از اینها بگیرم .ببرم خانه خود.
بیا زن دیوونه ات را بگیر ،اینقدر معطل نکن .
من به نام خدا نان دادمش.
صبح زود آمده بود.
بذار بچه ام رو بیارم .
آصف پسرش می اره.
صبر کن شوهرت هم بیاد.دیگه خانه ما نیایید.برای چی قول دادید .مگه من زن نیستم .مگه من بچه ندارم .
آدم غریب و مهاجر را مردم می خورند.
برو فانوس رو هم بیار .
بچه تو مریضه ؟
بچه من سوءتغذیه داره برای فیلم بازی کردن به زور می برندش .
سوء تغذیه داره؟
بله.
خب بده ببرندش مداوا شه .
آصف ؟
بله آقا ؟
برویم ،تو بالاخره با ما دوست هستی یا نه ؟
بله آقا چطور دوست نباشیم .
پس چرا پشت سر ما حرف بد می زنی ؟
فانوسمان را بدید .
مقصد مااین است که نکشیدش.
بچه ما را نکشید.غریب آدم هستیم.
مگه ممکنه ما بچه تو را بکشیم ؟
همه قوم و خویش ما بد میگن .
قوم شما دروغ می گن یا راست ؟
والله راست می گن .میگن او را میکشن.
ما در سینما بچه می کشیم ؟
میگن او را بیهوش میکنند !
چرا باید همچین کاری بکنیم؟
که بچه بی هوش باشه .گفتم این کار را نمی کنه ،چون اون هم یک مسافره ،من هم یک مسافرم.
مگه ما دیوونه ایم؟
نه خدانکنه آقا.
بعدبچه ات و زنت رو کجا بر گر دونیم ؟
بچه رو خونه بیار .
وقتی بر گشتیم باید حمام رفته باشی ها .
بله آقامن می برمش حمام .
شیرش رو بده .
این خرابه .براش شیرخوب می آریم،مریض نشه .
برو به خیر .
برو خانه .مسخره مردم نشو .
سلام.
حال شما خوبه ؟
چرا به اتاق پذیرایی نرفتید؟
تشکر .
بفرمایید بنشینید.
خب عاقله خانم من پدر سمیرا هستم .
خب بسیار خوش شدم از دیدنتون .
حتماًتو مدرسه هم من را دیدید؟
بله دیدم .دقیقاً یادم هست .
میدونی سمیرا چند هزار نفر رو دیده .مثلاًاز هر هزارنفر یکی رو میگه خوبه .و ما میرویم سراغش اگر نشد  دو باره ۱۰۰۰ نفر رو می بینه و یکی ر و انتخاب میکنه .مثل خیاطی که پارچه و نخ رو انتخاب می کنه تو این فیلم هم فقط شما یک نفر نیستید که بازی می کنید.درسته که شما نقش اولید ،اما نمیشه وسط فیلم بازیگر رو عوض کرد .کسی که قبول می کنه بیاد نمی توونه ۲روز بیاد ۳ روز نیاد .اگر که واقعاًدوست داری بازی کنی و فکر میکنی به نفع توست بگو اره و اگرنه کافیه یک کلمه بگی نه ،ما می گیم خدا حافظ و دیگه ما رو نمیبینی،چون از شنبه فیلمبرداری شروع می شه و کسی که انتخاب شده باید لباسش،گریمش انتخاب بشه . باید راجع به سناریوباهاش صحبت بشه و تمرین هاش رو شروع کنه .این خلاصه حرف من بود .حالا من ساکت میشم که تو حرفهات رو بگی. من دیگه حرفی ندارم. من نمی خواستم که شما قدم رنجه کنید. من امروز پیش شما شرمنده شدم. من رو خجالت دادید. به خاطر اینکه کاری رو که معلوم نیست من از عهده اش بر بیام یا نه شما این قدر در قبالش زحمت کشیدید. فکر می کنم که سمیرا هم الان قهر کرده که نیامده.
آره صبح آمده، نامه ات را خوانده رنجیده.
می فهمم، خلاصه این که من بسیار علاقه دارم که بیام.
قرارداد زیر برای بازی در فیلم سینمایی به کارگردانی خانم سمیرا مخملباف که در افغانستان شهر کابل فیلمبرداری می شود. بین خانم مرضیه مشکینی به شماره شناسنامه ۳۸۳۱ صادره از تهران و خانم عاقله رضایی به شماره شناسنامه ای که نمی دانستیم صادره از جایی که نمی دانستیم به آدرسی که نمی دانستیم به عنوان بازیگر به شرح زیر منعقد شد:
امیدوارم که بتوانم نقشم را خوب بازی کنم.