وبسایت رسمی خانه فیلم مخملباف - Makhmalbaf Family Official Website

دیالوگ لیست: سلام سینما ( فارسی )

Sat, 06/12/2014 - 20:21

تقدیم به صدمین سال سینما
 
سلام سينما
فيلمنامه و كارگردانى: محسن مخملباف
-------
ممكنه توجه كنيد؟
توى صف بايستيد
خانم ها با همديگر توى بالكن
 به ما فرم بدين
امسال صدمين سال سينماست
به همين مناسبت ما يك فيلم مى سازيم
درباره مردمى كه دوست دارند بازيگر بشن
ما از همين الان فيلمبردارى شو شروع كرديم
بازيگرانش هم از بين شما انتخاب مى شن
شما علاقمندانى كه مراجعه كردين
تعدادتون خيلى زياده . خواهش مى كنم نظم رو حفظ كنيد
كه دستياران من
بتوانند اين هزار تا فرم را بين شما پخش كنند.
از بين شماحدود صد نفر براى بازيگرى انتخاب مى شن
كه چند تاشون نقش اصلى رو بازى مى كنند.
شما هم بازيگران اين فيلم هستيد هم سوژه اش
پس اجازه بدين خدمت تون عرض كنم كه به فيلم خودتون خوش آمدين
مواظب باشين. دارين همديگر رو مى كشين.
مردم دارن كشته مى شن. مواظب باشين.
هل ندين.
كشتين اش.
 
توى اون مربع باستيد.
ميكروفن و بندازين گردن شون.
اسم شما چيه؟
سلام.
سلام.
آقاى مخملباف شما هستيد؟
من روبروي شما هستم.
سرتونو بالا بگيرين.
اسم شما؟
هادى.
فاميلى تون؟
مختاريان.
از كجا اومدين؟
از كرمان. اما كرمانى نيستم.
الان كجا زندگى مى كنيد؟
چرا عينك زدين؟
ايرادى داره؟
دليل خاصى داره؟
باشه بهتر نيست به نظر شما؟
بله. بله.
شما تا حالا بازى كردين؟
با دوستم چند سالى است تئاتر بازى مى كنم.
آيا آماده اين كه براى ما بازى كنيد الان؟
بله
يه تيكه بازى كنين.
همين جا
بله
چيزى اطرافم نيست
نه. ولى يك قدم از هر طرف بيشنر حركت نكنيد. چون از نور خارج مى شين.
مى تونم هر بازى اى بكنم.
بله. فقط بازى كن.
همه زندگى من
همه عشق من همين بود.
درسته. چشم هام نمى بينه.
اما چشم دلم كار مى كنه.
مى تونه ببينه و احساس كنه
هيچوقت شما سينما رفتين؟
چند بار با دوستم.
فيلم شمارم ديدم.
دوستت تصوير را برات توضيح مى داد؟
بله.
اون چيزهايى رو كه نمى تونستم درك كنم برام مى گفت. اونجاهايى كه صدا نداشت.
چرا مى خواى بازيگر شى.
در سينما يا تئاتر؟
سينما
دوست دارم هميشه
يك آدم با احساس و مثبت را بازى كنم
اگر اون نقش احتياج به بينايى داشته باشه چيكار مى كنى؟
ببخشيد براى سوالم
خواهش مى كنم.
بستگى به نظر كارگردان داره.
و به نقشى كه به من مى ده.
نمى خوام تعريف بكنم
آنقدر علاقهداشتم كه دو شب توى پارك بودم.
كجا؟
توى پارك
چيكار مى كردى؟
منتظر همين لحظه بودم
ديشب كجا خوابيدى شما
توى پارك
چرا؟
چون كه جايى نداشتم
يك سوال بكنم راستش رو مى گى.
بله.
تو كه سينما رو نديدى، چه جورى علاقه دارى؟
به صداش علاقه دارى؟
احساس اش كردم
سينما براى تو چيه؟
توى سينما يه بازى احسلسى وجود داره. اونو مى تونم بفهمم.
يك نفر گريه مى كنه. به خاطر مادرش كه مرده.
اگه از تو بخوام كه عينك ات رو وردارى و گريه كنى
كه ببينم بلدى بازى كنى يا نه. مى تونى اين كار رو بكنى؟
يعنى لازمه؟
بله عينكت رو بردار.
مى تونم؟
عينك ات رو بردار.
سرت رو بيار بالا.
چشم ات رو باز كن.
مجبورم؟
بله.
مگه نگفتى براى سينما همه كار مى كنم؟
بله.
سرتو بيار بالا. چشم ات رو يك لحظه باز كن.
چشم اترو باز كن
بازشون كن.
كاملاًًً باز كن.
سرتو پائين نبر. همونطور سرت رو به من باشه.
به من از علاقه ات به سينما بگو
در مورد احساساتت.
اين بزرگترين عشق منه.
چشم هاتو باز نگه دار.
كه ما ببينيم كه تو واقعاًً هرگز سينما رو نديدى.
من سينما رو دوست دارم.
حاضرم به خاطرش همه كارى بكنم.
هر كارى كه سينما بخواد مى كنى؟
البته اگه اخلاقى باشه.
من اگه از تو بخوام كه چشم ات رو باز كنى و نشون بدى كه كور نيستى. به خاطر سينما اين كار رو مى كنى؟
بله.
چشم هاتو باز كن
چرا به ما دروغ گفتى؟
براى اين كه سينما رو دوست دارم.
تو فكر كردى شانس ات بيشتره اگه تظاهر به كورى كنى؟
نه. فقط خواستم بازى كنم. چون كه شما يه بازى خواستين.
پس از قبل از اين كه بيام شروع به بازى كردم.
چرا نقش كور را انتخاب كردى؟
چون كه دركش مى كنم.
آيا آدم كورى را مى شناسى؟
نه. ولى هر وقت كورى را ديدم، نهايت سعى ام را براى كمك بهش كردم.
حالا اگه فكر كنى سينما همينه.
همين واقعيتى كه انتخاب كردى و بازى كردى. راضى اى؟
منظورتون اينه كه نقش من همين بود؟
بله همين بازى تو بود. و توى فيلم هستى.
نقش من همين بود؟
بله عينك ات رو بزن و مى تونى برى.
همين بود سينما. تموم شد.
يعنى ديگه نمى تونم بيام تو سينما؟
مى تونى. اما نقش اين فيلم ات همين بود.
ديگه نقش بيشترى نيست.
نه. نقش بيشترى نيست. راضى هستى؟
بله. چون كه از راه دورى اومدم اين جا.
مثل يك كور اومدى؟
بله.
هيچ كس متوجه نشد؟
نه هيچ كس.
اگه اين تست تو در فيلم باشه ، راضى اى؟
 
فرم ها رو گرفتين. از هم دور شين. و با هم حرف نزنين.
تمركز داشته باشين.
شهبازى.
كردى.
 
نمى خوام نقش زنى رو بازى كنم كه بچه داشته باشه.
نقش يك دختر جوون رو چى؟
بله.
چرا؟
چون كه دوست ندارم ديگه.
منظورتون اينه كه نقشدختر جوون رو ترجيح مى دين؟
بله
اگه ازدواج كرده بودين نقش يك زن رو بازى مى كردين؟
شايد.
چرا دوست دارين بازيگر شين؟
علاقه دارم.
اگه بهتون بگم اين كه انجام دادين بهترين نوع بازيه.
اين كه خودت باشى.
آيا باز ترجيح مى دهى كه مثل بازيگرها بازى كنى؟
اول از همه مى خوام بدونم نقش ام چيه؟
مى خوام كه نقش ام را بدانم.
من مى خوام كه يك بازيگر باشم. اما هر نقشى رو نمى پذيرم.
فكر كنين همين نقش تون بود.
خودتون بودين.
مى فهمم
صادقانه جواب دادى.
انتخاب با خودته.
اينارو توى فيلم تون استفاده نمى كنين.
اگه برين، نه.
اگه بايستيد و موافقت كنيد، پخش مى شه.
فيلم هايى كه تا الان گرفتيد چى؟
تصميم خودتونه، كه مى خواين نشون بريم يا نه.
در مورد بقيه شم بعداً تصميم مى گيرم.
من مى رم كنار
شك دارى؟
يك كمى
يا مطمئنى؟
اگه الان برم، اين فيلم هارو استفاده نمى كنين؟
پس مى رم.
واقعى
واقعى؟
بله.
آيا واقعاً مى خواين من گريه كنم؟
بله.
نمى تونى واقعاً گريه كنى.
معمولاً خيلى آسون گريه مي كنم. اما الان
اگه بگم گريه نكنى، اخراجى،
بازم گريه نمى كنى؟
چرا. چون كه عاشق سينمام.
ببخشيد. بالاخره دوست دارين بازى كنين يا نه ؟
راستش، نمى دونم.
نمى دونى
خب به بازى علاقه دارم.
اما...
گريه
نمى تونم.
شماره شما ١٠٥٩ بود.
با اين شماره از شما فيلم مى گيريم.
دوست داريد كه اين قسمت رو بذاريم توى فيلم؟
همونجورى كه الان هستى؟
بله.
خود واقعى تون بودين.
بلند شين وايسيد.
فيلم اكشنه.
اينم نارنجك.
حالا
هاليوودى هاش بلند شن
تيراندازى
يالله ديگه. ميدون جنگه.
من اكشن دوست ندارم.
چرا نه؟
زود بيا اين جا
من اكشن دوست ندارم
ساكت. بذارين ببينم چى مى گه.
عاطفى بيشتر دوست دارم.
خب عاطفى بازى كن.
فيلم اش رو دوست دارم.
چى بازى كنم؟
هر بازى اى كه دوست دارى
اونا اكشن بازى كردن. تو هر چى دوست دارى رو بازى كن.
مى تونم بعداً بازى كنم؟
نه الان.
يك بازيگر بايد بتونه هر نقشى رو بازى كنه. مگه نه؟
درسته. اون بايد بتونه هر نقشى رو بازى كنه.
قاتل. مقتول. بتونه آواز بخونه
اما من بازيگر نيستم.
اين تست بازيگريه كه ببينيم بازيگر هستى يا نيستى.
آواز بخوون
تيراندازى كن
بيفت زمين
من اكشن دوست ندارم.
پس چى دوست دارى؟
بيشتر عاطفى
يك كار عاطفى بكن.
مى تونى گريه كنى
نه
مى تونى بخندى؟
يه حرف عاطفى بزن.
دوست ات دارم.
 
براى چى اومدى
اومدم يك كمى شهرت پيدا كنم.
اين جا نوشته شما كاليفرنيا به دنيا اومدين.
از كى اومدين ايران؟
٧ ساله.
براى چى مى خواين بازيگر شين؟
اول براى اين كه به سينما علاقه دارم.
و مى خوام با ديگران بيشتر رابطه برقرار كنم.
چون بازيگر مى توونه خودش رو در جاى ديگران قرار بده.
بعد احساس اونارو بهتر مى توونم بفهمم.
چون با شخصيت هاشون بيشتر مى توونم آشناشم.
شما چى؟
اول اين كه علاقه دارم.
بعد يك بازيگر براى ايفاى نقش هر شخصيت مى توونه اونو بيشتر درك كنه
من فكر مى كنم توانايى هايى دارم كه با واسطه او نها مى توونم با ديگران رابطه برقرار كنم.
اسم شما چيه؟
براى چى اومدى؟
مى خوام با شما تنها صحبت كنم.
براى نقش نيومدى؟
نه.
پس براى چى اومدى اين جا؟
اجازه بدين فقط به خودتون توضيح بدم.
نمى خوام كس ديگه اى هم بشنوه.
ببخشيد
مى خوام خصوصى باهاتون صحبت كنم.
اين جا حرف خصوصى ندارم
خب من مى تونم برم.
خانم ها رويشان را برگردانند، لطفاً.
نه. من مىخوام با شما صحبت كنم.
مى خواين همه برن؟
نه. من مى توونم بيام نزديك تر.
مى شه شما يه خرده برين عقب تر
گوش تونم نگه دارين.
بيا اين جا
مى توونم بشينم اين جا؟
بفرمائيد.
من يك مشكلى دارم.
من نيامدم اين جا براى نقش.
من يك پسرى رو دوست دارم.
پارسال داشتيم ازدواج مى كرديم.
خانواده اش مخالفت كردند.
و او رفت.
ايران را ترك كرد.
به خاطر مشكلاتى كه داشت.
قرار بود من باهاش برم.
ولى به خاطر سنم
نتونستم ويزا بگيرم.
و هدفم از اومدن اين جا
فكر كردم كه فيلم هاى شما و كيارستمى
مى ره براى كن
خواستم شانس ام رو امتحان كنم.
اگه انتخاب بشم براى فيلم تون...
شما مى تونين به من كمك كنين؟
كمك كنم كه چى بشه؟
اگه من توى فيلم شما بازى كنم، مى تونم ويزا بگيرم
چيزى كه مى خوام اينه كه ايرانو ترك كنم. اين آرزومه.
اول بايد بتوونى بازى كنى، كه بعد فستىوال دعوتت كنه.
مى توونى بازى كنى؟
يك كمى.
حالا فكر كنيم تو انتخابشدى، مى تونى بازى كنى؟
يك كمى مى توونم
من بازيگرى خوندم
نه براى اين كه بازيگر شم، اما
براى اين كه هيچ كار ديگه اى نمى تونستم انجام بدم.
برو اون جا بيايست ببينم.
سى ثانيه وقت دارى گريه كنى. شروع كن.
اما من كه نقش نمى خوام بگيرم.
مگه نمى گى كه مى خواى نقش بازى كنى كه بعد دعوت بشى به فستيوال ها.
اما من كه نيومدم اين جا كه هنرپيشه مشهورى بشم.
من بايد تست ات كنم.
تا ببينم كى مى تونه بخنده و گريه كنه.
نمى دونم
دختر ها، آيا او دروغ مى گه ؟
براى چى گريه كردى؟
شما خواستيد.
ده ثانيه وقت دارى
بيشتر از اين نمى توونم گريه كنم.
يعنى عشقت همين قدر بود؟
آيا بايد عشق ام رو به همه دنىا نشون بدم.
تو اومدى ما كمك ات كنيم.
يك
دو
سه
چهار
پنج
شش
هفت
هشت
نه
ده
هيچ كارى نمى توونم برات بكنم. برو.
خداحافظ
همين بود عشق ات.
من تلاش ام را كردم.
شما نمى تونين به من كمكى بكنين.
چه کار می تونم برات بکنم؟
فکر کردم شاید
اگر تو جای من بودی، می تونستی کمکی بکنی؟
شاید...
بیا این جا.
چی کار می توونم برات بکنم؟
من گفتم شاید...
سعی کن خوب بازی کنی.
تا من قبول ات کنم و تو به چیزی که می خوای برسی.
بازی؟
من الان نمی تونم بازی کنم.
خداحافظ
خداحافظ
می شه به اون پسر بگی، نمی تونی بیش از اوت براش مایه بذاری.
باشه.
پس بهش بگو.
بگو بهش که تو نمی تونی بیشتر از این براش مایه بذاری.
بگو.
بگو دیگه.
به کی؟
به دوربین. اون فیلم ات رو می بینه.
عجله کن.
بیا
اگه قرار باشه این نقش ات باشه، برای این که مردم ببینن و دعوت ات کنند راضی ای؟
من هدفم اونه.
اگه دعوتم می کنند، راضی ام.
پس مشکلی نداری؟
مشکل نداری در سینما هم رازت فاش بشه؟
نه. نمی دونم. نه.
اگه نمی خوای، نشون نمی دیم
و تو این فرصت رو از دست می دی.
می توونه این به من کمک کنه؟
بازیگری ایده خودت بود
ما این جوری کار می کنیم.
اگه می تونه به من کنه، موافقم.
روی کلاکت بنویس من قبولم.
نفر بعدی.
یکی از شما قبوله.
اگه دستت نگری، نقشی بهت داده نمی شه.
من از فیلم در می آم؟
بله.
اگه این جوریه نگرش می دارم.
اگه اون دستش نگه داره، فقط اون انتخاب می شه.
دارین شوخی می کنین.
نه. برای چی می خواین بازیگر شین.
خب پس من می گیرمش.
برای چی می خوای فیلم بازی کنی؟
دوست دارم.
همه بخندین.
سی ثانیه وقت دارین گریه کنین.
هر کی گریه نگرد
این جارو ترک کنه.
به من نگاه کن.
هر کی نتونست گریه کنه، رده، برود.
سرتونو بگیرین بالا که من بتونم ببینمتون.
برین بیرون.
برین.
هرکس نتونست گریه کنه. می تونه بره الان.
ما وقت نداریم تلف کنیم. خیلی ها منتظرند.
یک بازیگر باید بتونه هروقت خواست بخنده و گریه کنه.
با اراده اش.
حتی وقتی از ته قلب ات هم گریه می کنی.
نمی تون مجبور کنی اشک ات بیا.
من تمام سعی ام را کردم.
آقایون شما همه رد شدین. برین.
مردم زیادی اونجان. که ما وقت نداریم تست شون کنیم.
هر کی گریه کرد نگه اش می داریم.
من یه سوال دارم.
ما واقعا وقت نداریم. داریم کار می کنیم.
یه سوال دارم.
بفرمایید.
این جا یه هنرپیشه حرفه ای هست. یکی از دوستانتان.
بگین بیاد این جا بخنده و بلافاصله گریه کنه.
ما این جا هنرپیشه حرفه ای نداریم.
بله. آقای زینال زاده.
زینال زاده برو اونجا و گریه کن.
همین جا وایسا.
شما هم همین طور.
زینال زاده ۳۰ ثانیه وقت داری گریه کنی.
به نور نگاه نکن. یه آقای مخملباف نگاه کن.
یک
دو
سه
چهار
پنج
شش
هفت
هشت
نه
ده
شما آهسته می شمری.
داره گریه می کنه. می تونی ببنی.
همین الان اشکش در اومده.
می خوای چک کن و بعد برو.
قبول دارم شمارو.
اگه من رو قبول داری. به سرعت برو.
سعی کنید خوب گریه کنید برای سینما.
اگه خنده می خواید، من می تونم.
بیا این جا کنار زینال زاده بایست.
به ما بگو چقدر اشک ریختی برای سینما؟
خیلی.
قبلا هم همین طور؟
بیشتر از این حرف ها.
چقدر گریه کردی برای سینما؟
خیلی.
تو بهتر از من می دونی محسن.
تو چه جوری انتخاب شدی؟
چه جوری اومدی توی فیلم؟
من هم مثل این ها اومدم برای بازی.
به من نگاه کن.
غیر از اینه که با آگهی که توی روزنامه دادیم اومدی؟
غیر از این که یه نقش کوچیک گرفتی؟
غیر از اینه که وقتی گفتم تیپ ات به بایسیکل ران می خوره.
تو به من نگفتی که پات شکسته؟
چقدر طول کشی که بتونی خمش کنی؟
یک ماه تمام.
غیر از اینه که بهت گفتم باید لاغر شی.
یک ماهه چقدر لاغر شدی؟
۱۸ کیلو از دست دادم.
برای این که کاراکتر ساکتی نشون بدی چقدر تمرین کردی؟
خیلی.
چقدر؟
از همون موقع به بعد سکوت توی من مونده.
همونطور که خودت می دونی.
تو هم ردی زینال. خوب بازی نگردی.
همه آدم ها ردند.
همه تون رد شدین.
همه تون قبول شدین.
تیر می زنم همه پرت شین.
بگین شبیه کدوم یکی از هنرپیشه هایین؟
اکبر عبدی
فردین
جودان بیکر
استیو مک کویین
گگ داک لاس
جف بریج و هریسون فورد
ملک مطیعی
هندی
عقیلی
تام داویس
آلن دولن
آرنولد شدازینگر
خیلی ها می گن شبیه مرلین مونرو یا جنیفر جونز.
من شبیه
پل نیومن. وقتی جوون بود.
شاید بخندین ولی رفیقام می گن.
اگه بخواین از رو ظاهرم قضاوت کنین.
و حرف آخر رو بزنین.
دوستات می گن؟
خب یه چیزی بازی کن؟
یه تیکه باستانی می گیرم.
ورزش باستانی سنگین.
پل نیوکن که باستانی بازی نمی کرد.
من راجع به حس اش صحبت می کنم. شما تصمیم بگیر.
به روش پل نیومن؟
من می خوام راه سنتی، قدیمی شو برم.
به سبک پل نیومن بازی کن.
بازی کنم؟
نمی دونم چه جوری بازی می کرد؟
پس چه جوری شبیه اش هستی؟
حقیقتش خودم ندیدمش. من هیچ بازی ای ازش ندیدم.
فکر کن تو یه خارجی هست، اسمش پل نیومنه.
چی کار می کنی مثلا؟
خارجی ها بیشتر وسترن بازی می کنند. پس من وسترن بازی می کنم.
گریه کن.
اشک بریز.
فکر می کنی چه نقشی بهت می آد؟
من؟
بله.
معمولا نقش منفی.
چرا؟
به خاطر صورتم این جور نقش ها رو بهم می دن.
چرا بهت نقش منفی می خوره؟
همین که گفتم: صورتم یه طوریه که به نقش منفی می خوره.
حاضری یه تیکه بازی کنی؟
نقشی که بهم می دن برام فرق نمی کنه. چه مثبت باشه، چه منفی.
این کارگردان که تعیین می کنه.
فکر می کنی تو آدم بدی هستی؟
نه.
پس چرا بهت نقش منفی می دن؟
مگر فقط ظاهرت مهمه؟
بله.
آیا آدم خوبی هستی یا بد؟
آدم خوبی هستم.
پس چرا بهت نقش منفی می دن؟
نظر کارگردانه. این من نیستم که تصمیم می گیرم.
اگه خودت بودی نقش مثبت به خودت می دادی یا منفی؟
منفی می دادم.
منفی می دادی؟
چرا؟
چون که دوست دارم نقش منفی رو بازی کنم.
مگه آدم بدی هستی؟
نه.
اگه شما کارگردان بودی به من نقش مثبت می دادی یا منفی؟
منفی می دادم.
سلام.
لطفا در آن مربع بایستید.
چطورین؟
بچه ها توی مربع بایستید.
چه خبر؟
چرا می خوای توی سینما باشی؟
چی کار می تونم بکنم؟
فکر کردم چیزی که می خوام بگم به مردم کمک کنه.
شما دو تا بیایی جلوتر لطفا.
کنار اونا بایستید.
پسرهاتند دیگه؟
بله. حمید و حامد.
بچه ها بگین چرا اومدین این جا؟
یه چیزی بازی کن برامون.
یه چیزی بازی کن.
چی؟
این ها که بازی نمی کنند، فیض اله.
اون ها ردند.
هر کسی که لحظه اول نتونست بازی کنه، رده.
یه کاری بکن.
چرا می خوای اینا بازیگر بشن؟
اینا توی مدرسه تیاتر بازی می کنند.
و آواز می خونند.
بعد از انقلاب به دنیا اومدند؟
بله.
پسر بزرگم که می اومد ملاقات ما زندان، قبل از انقلاب به دنیا اومد.
شما چند سالتونه دخترها؟
شانزده سال.
با بزرگترتون اومدین؟
متاسفانه نه.
چرا؟
نمی دونستیم ک باید با اونا بیایم.
اگه ما ازتون فیلم بگیریم بدون اجازه بزرگترتون که اشکال داره.
اگه می خواین می تونی تلفنی ازشون بپرسین.
ما نمی دونستیم که باید با اولیامون بیایم.
الان خیلی دیره.
شما بازی کن.
رد.
پدرتون کجا بوده قبل از انقلاب؟
زندان سیاسی.
فیض اله الان چی کار می کنی؟
الان تقریبا شغل آزاد دارم.
جاهای مختلف.
تو که قدیم ها دنبال عدالت بودی.
الان که دلت نمی خواد عدالت رعایت نشه.
به نفع بچه های تو.
نه من می خوام اگر استعدادی دارند نشون داده بشه.
بیا این جا.
اگه بخوای راستشو بدونی، بچه های تو ردند.
تو چی فکر می کنی؟
می خوام اگه می تونی یک کاری برای بچه هام بکنی.
به دوربین نگاه کن.
بخند. سعی کن بخندی.
بلندتر.
حالا گریه.
هرکی گریه اش زودتر در بیاد معلومه عاشق تره.
بعضی ها وقتی ناراحت می شن گریه نمی کنند. من وقتی غمگین ام، می لرزم.
الان ناراحتی؟
بله. دارم می لرزم.
دستام و بدنم مثل یخ شدند.
منظورت چیه؟
وقتی ناراحت می شم احساس می کنم بدنم سرده.
من تا ده می شمرم.
گریه کنید اگه می تونید.
ایناهاش.
کو؟
بیا این جا.
به دست من نگاه کن.
برای چی داری گریه می کنی فیض اله؟
تراخدا منو قبول کن. خواهش می کنم.
بازیگر شدن انقدر مهمه.
بله.
چرا؟
این کار رو دوست دارم.
اینقدر مهمه که براش گریه کنی؟
بله.
پس گریه کن و بگو من می خوام بازی کنم.
من می خوام بازی کنم.
رو به دوربین.
من می خوام بازی کنم.
نفر بعدی.
کی داره گریه می کنه.
من گریه نمی کنم ولی واقعا بازی رو دوست دارم.
حتما که نباید آدم ضعیف باشه و گریه کنه.
من الان دارم می لرزم.
واقعا می خوای بازی کنم.
ترا خدا منو انتخاب کنین.
من می خوام بازی کنم.
دارین اشکمو در می آرین.
دیگه نمی تونم تحمل کنم.
دوست دارم بازی کنم.
دوست دارم توی فیلم ها باشم.
آخه چقدر انتظار بکشم؟
انتظار چی؟
در انتظار روزی که وقتش برسه.
اما تو فقط ۱۶ سالته.
خب باشه، من عاشق بازیگری ام.
حالا تو، فیض اله.
نمی دونم.
اگه می تونی از ما فیلم برداری کنی، خوبه.
این همه زحمت کشیدیم که پذیرفته شیم.
فیض اله در زندان زیر شکنجه هم گریه نمی کرد.
نوبت شماست.
کسی پارتی من نیست.
من از راه دور اومدم.
یادمه از سه-چهار سالگی توی انباری بازی می کردم.
می خوام یک بازیگر بشم و می شم.
اگر کسی بخواد جلومو بگیره.
خودم در آینده فیلم می سازم و توش بازی می کنم.
من سعی می کنم. خواستن، توانستن است.
به زور خانواده مو راضی کردم.
خانواده من الان چشم براه بازی منند.
دارم از اعماق وجودم می لرزم.
دوست دارم بیام تو دنیای سینما.
دیگه نمی تونم حرف بزنم.
تو چی؟
منم همین طور.
در ارتباط با استعدادی که دارم. چه در گذشته و چه در حال که تا به حال نشون داده نشده.
من در بچگی هم استعدادش رو داشتم.
همونطور که می دونی توی زندانم تیاتر بازی می کردم.
که دوستام مشکلاتشون رو فراموش کن.
فیض اله تیاتر بازی می کرد بچه ها از ناراحتی در بیان.
اما تو که برای عدالت سال زندان بودی، برای مردم دیگه.
حالا می خوای من بی عدالتی کنم؟
اون آقا حق شون رو داد به شما؟
من حتی اگر قبول هم بشم ترجیح می دم جامو بدم به ایشون.
چیه نظرتون؟
شما می خواین که منم جامو بدم به این آقا؟
این نظر ایشونه، من نمی تونم...
من نه می تونم نظر ایشون رو رد کنم و نه می تونم قبول کنم.
می تونم یک سوال ازت بکنم؟
دوست داری تو بین این ۵ نفر برنده باشی، یا کس دیگه؟
دوست دارم رای گرفته شه.
نظر تو چیه؟
خودم دلم می خواد باشم.
تو چی؟
خودم هم دلم می خواد باشم.
کی خوب بازی کرد بین شماها؟
من به بازی این دو نفر توجه نکردم.
ذهنم مشغول چیز دیگر بود.
دیدی، رای گیری به نتیجه نمی رسه.
آیا واقعا می خواین من راستش رو بگم؟
بله.
من خودمون رو انتخاب می کنم.
کی رو؟
خودم و دوستم رو.
یعنی شما دوتا؟
شما سه نفر وایستید پشت.
شما دو تا با همدیگر مسابقه بدین.
فیض اله بچه هاتو بگیر. بین دوتاشون وایستا و برو به سمت در.
این هم یک تسته.
برید به سمت در و برید بیرون.
واقعا دلتون می آد اونا برن.
دلم می سوزه، اما من ۱۰ درصد از این که جاشو به من داد دل رحمی می دونم
اما چیزهای دیگری هم هست.
می گم اگر این ها واقعا نتونند خوب بازی کنن.
چرا تماشاجی بیچاره باید بازی بد این ها رو تحمل کنه.
چرا باید وقتش رو تلف کنه.
چرا باید پولش رو تلف کنه، شاید کار مهمتری داشته باشه.
بایستی که لذت ببره.
حالا من از هر دوتون می پرسم.
اونی که فکر می کنه که بازنده است باید بره، بره و دیگری بمونه.
من تا ده می شمارم.
۱-۲....
یکی از شما ها باید بره.
هیچ کدومتون نمی رین؟
شما برو.
دلت می آد بره؟
نه.
برو، اون رو برگردون و خودت برو.
تو بیا اینجا.
همان جا وایستا.
حالا ارزش داشت که دل چهار نفر برنجه و تو بمونی؟
نه.
اما من باز به همون ۱۰ درصد و ۹۰ درصد فکر می کنم.
من فقط به لذت تماشاچی فکر می کنم، و نه من.
درسته آدم باید دل رحم باشه.
اما وقتی تماشاچی از فیلم لذت نبره، اون فیلم به چه درد می خوره؟
اگر شما فکر می کنید من بد بازی می کنم، من هم باید برم.
درسته من دیوونه فیلم هستم.
هر شب به عشق سینما می خوابم.
به فیلم ها فکر می کنم.
خواب بازیگرها رو می بینم.
هر هفته مجله های فیلم رو می خونم.
من نمی گم فقط منم که باید این کار رو بکنم.
اگر واقعا کارگردان، با توجه به تجربه هایی که داشته....
کات
بگو بهش برگرده.
اگر مجبور باشی انتخاب کنی
ترجیح می دی هنرمند باشی یا یک انسان؟
مسلما مردم یک آدم بخشنده رو ترجیح می دن.
بین ماندن و هنرمند بودن و رفتن و انسان بودن،
کدوم رو انتخاب می کنم؟
برم و انسان باشم.
بری و انسان باشی؟
بله، مسلما.
به خودت مربوطه.
ببینید. من هنر رو انتخاب کردم به خاطر انسانی بودنش.
من دقت کردم که هنرمندها از آدم های دیگه به یک پشه احترام بیشتری می گذارن.
مثلا یک مندس که با فرمول ها زندگی می کند و هیچ احساس نداره.
یک هنرمند خیلی انسان تر.
می مونی؟ یا می ری؟
واقعا خرد می شم اگر بخوام هنر رو بگذارم کنار.
اگر شما فکر می کنید من برم یک انسانم. من می رم.
اگر بمونی هنرمند می شی.
اگر بری انسان تری.
تو هم همین طور.
اونی که می خواد هنرمند باشه بمونه.
اونی که می خواد انسان تر باشه،
بره و دیگه هم پشتش رو نگاه نکنه.
من دوست دارم انسان باشم، می رم.
ولی اگر هنر رو کنار بگذارم نابود می شم.
باید تو شرایط سخت انتخاب کنی.
می رم.
سکوت!
اگر می خواین هنرمند باشین بمونین.
اگر می خواین انسان باشین برید.
می ریم.
اگر شک کردین برگردین. ولی شک نکردین برید.
زینال...
برو جلوشون رو بگیر نگذار برن.
برگردونشون.
الان.
فیض اله پسرهاشو ترجیح می ده بازیگر این فیلم باشن
یا اون دو تا دختر رو؟
من تا سه می شمارم.
برگردین.
چشم هاتون رو ببندید.
از هم یک قدم فاصله بگیرید.
اگر می خواین نقش بگیرین بمونین.
و اگر می خواین نقش تون رو بدید به اون دختر ها برید
یک-دو-سه
فیض اله، به دختر ها بگو برگردن
و بگو که شما نقش تون رو دادین به اونا.
صداشون کن.
از این که می رید پشیمون نیستید؟
نه محسن.
چرا باید پشیمون باشم؟
سریع بیاید اینجا.
عجله کنید!
وایستید همونجایی که بودید.
چی فکر می کنید؟
من می خوام هم هنرمند باشم هم انسان.
می شه این کار رو کرد.
جدا از هم نیستند.
اما شما انتخاب کردید و رفتید.
وقتی رفتم، فکر کردم می شه که هم آرتیست باشی هم انسان.
برای هنرمند بودن
تو باید انسان باشی...
من مثال زدم براتون
یک هنرمند می تونه خیلی زیباتر به یک پشه نگاه کنه از بقیه مردم.
همین که رفتم، متوجه حرف خودم شدم.
چرا یک هنرمند نمی تونه یک انسان باشه؟
باید باشه.
هنرمندی که انسان نباشه، هنرمند نیست.
ولی شما که چیزی رو که دوست داشتین نبخشیدید به دیگران.
گفتیم که می بخشیم.
ولی باز برگشتین که!
خب. آیا واقعا می خواین بازی کنین؟
خیلی.
همه ۳۰ دقیقه گذشته ضبط شده
و شما تو فیلم بودین.
شما هنرپیشه فیلم هستین
حالا هر دوتون بازیگرین
تو این فیلم شما ۳۰ دقیقه نقش دارین
من می تونم ازتون یک سوال بکنم؟
اگر به شما بگن این شغل رو کنار بگذارین تا انسان باشین
شما خودتون چی کار می کنید؟
من واقعا می خوام بدونم.
حالا من از شما پرسیدم. شما الان هنرپیشه شدید هر دوتون
حالا احساس تون چیه؟
من باور نمی کنم.
چرا؟
دو دلم.
آنقدر خوشحالم که باورم نمی شه.
نمی تونم باور کنم.
اما شما واقعا بازیگر شدین.
می خوام از خوشحالی بخندین.
نمی دونم خنده ام می آد یا گریه ام.
هر حسی داری همون کار را بکن
همونجا وایستا
هر حسی داری همون کار را بکن.
دلم می خواد زود این خبر خوب را به یک کسی بگم.
به کی؟
به پدربزرگم.
چون واقعا دوست داشت
واقعا؟
تو دوست داری به کی بگی؟
به پدرم
چی بگی؟
بگم که به آرزوم رسیدم. به کاری که می خواستم رسیدم.
بدوید به سمت در و زود برگردین این جا.
تو به پدرت می گی و تو به پدربزرگت.
یه جوری بازی کنین که انگار که اونا اینجان.
بدوید
برگردی. برگردید
بالاخره انجامش دادم. هنرپیشه شدم.
تو فیلم آقای مخملباف بازی کردم.
از خوشحالی، نمی دونم بای چی کار کنم!
نمی دونم باید چی کار کنم.
هم گریه ام می آد، هم خنده ام.
تو چی؟
بابا، یادته اون فیلمه که گفتم انتخاب بازیگر می کنن
من قبول شدم تو امتحان، تو فیلم هم هستم.
تیکه آخر را خوب بازی نکردین.
دوباره رد شدید.
باور می کنید دوباره رد شدید؟
نه.
نه، چرا؟
من باور نمی کنم.
بالاخره ما بازیگر شدیم یا نشدیم؟
تو چی فکر می کنی؟
نمی دونم چی بگم.
فکر می کنم هنرپیشه شدم.
من نقشم را بازی کردم.
یک هنرپیشه می تونه نقشش رو بد بازی کنه.
ولی هنرپیشه است.
تو چی؟
من هم همین طور فکر می کنم
من هنرپیشه شدم
تو هم همین طور فکر می کنی؟ تو هنرپیشه تر شدی یا تو؟
نمی دونم
من نمی تونم بین خودمون قضاوت کنم
می تونی دوباره گریه کنی؟
دفعه پیش هم فکر نمی کردم بتونم
اما تونستم
اگر بخوای گریه کریه کنی می تونی؟
اگر بتونی گریه کنی هنرمندی
اگر نتونی یعنی من کارگردان خوبی بودم
به من نشون بده توانایی هات رو!
تا حالا همه اش بازی بود.
اگر بتونی گریه کنی، قبول می شی
وگرنه رد می شین
جا برای همه نیست تو سینما
خب؟
یک هنرپیشه می تونه هر وقت بخواد گریه کنه.
حتی اگر خوشحال باشه.
و بخنده حتی اگر ناراحت باشه
من فکر می کنم که
همه باید باشن.
شما تعداد زیادی بازیگر می خواین.
پس همه می تونیم بمونیم.
ولی من کسی رو می خوام
که تو ۱۰ ثانیه بتونه گریه کنه
اگر دوباره گریه کردید، می تونید بمونید.
چرا اینقدر سخت می گیرید؟
سینماست که بی رحمه.
یک... دیگه هم حرف نزنین
یا گریه کنید، بمونید یا برید
دو...
می شه نشمارید!
تا ده شمردم و شما گریه نکردید
پس برید
شما انسان بودید
ولی هنرمند عواطفش رو می گیره تو دستش و به بازی می گیره
برید
متاسفم
چرا باید بریم؟
چون نمی تونین هر وقت می خواین گریه کنین.
سینما جای کسانی است که عواطفشون رو در هر لحظه که می خرن، می فروشن.
هر وقت ازشون خواشته می شه.
شما این جوری نیستین.
پس ردید.
الان یک عالمه چیز جلوی گریه کردن ما را می گیره.
ما اصلا نمی تونیم این کار را بکنیم.
واقعا دست خودمون نیست.
تو چه جوری انتظار داری یک نقش بگیری؟
وقتی که به تو می گن این قرارداد رو می نویسمی. اینقدر پول بگیر.
و هروقت ما گفتیم گریه کن، هر وقت گفتیم بخند.
تو نمی تونی بفروشی عواطفت رو وقتی لازمه
نمی دونی این سینما بی رحمه!؟
ندیدی چه جوری مردم داشتن همدیگر رو می کشتن که برسن اینجا؟
که پول دار شدن و مشهور شن.
چی انتظاری داری؟
کسی موفقه که تو زندگیش خوب بازی کنه، تو سینما خوب باز کنه.
هر وقت که لازم شد گریه کنه و بخنده.
ولی تو نمی تونی هر وقت لازمه هر کاری بکنی
می تونی هر وقت لازم شد گریه کنی؟
نمی دونم.
وگرنه تو زندگی هم موفق نمی شی
نصف موفقیت زن ها به اینه که می دونن چه جوری ترحم برانگیز بشن
وقتی لازم شد وگرنه حتی از پس زندگیشون هم بر نمی آن
گریه کن اگر می خوای موفق شی.
گریه کن.
گریه کن.
هنر رو دوست دارم ولی نمی تونم گریه کنم.
در حال حاضر نمی تونم.
تونستم، چند لحظه پیش تونستم.
اون یک عکس العمل ناخودآگاه بود.
نه استعداد تو. تو ناراحت شده بودی.
هنرمند کسی است که می دونه چه جوری صمیمی ترین عواطفش رو بفروشه.
اشکش رو و خنده اش رو
تا مردن ببینند که او یک هنرمنده.
شما انسان هستی
ولی هنرمند نیستید
گریه کن
یا گریه کن یا برو
ما بدنیا که می آییم با گریه می آییم.
و وقتی می میریم بقیه برامون گریه می کنن.
و بین این دو خودمون باید گریه کنیم و گریه کنیم
تا با اشکهامون شسته شیم و زلال شیم
گریه کن تا هنرت را ببینم.
پس بخند
بخند یا گریه کن.
می خواید بخندم؟
اشک یا خنده؟
من دلم می خواد به این زمونه بخندم
من نمی تونم گریه کنم
چرا باید گریه کنم؟
من ضعیف نیستم
این دنیا واقعا جای بامزه ایه
یک بچه در حال گریه بدنیا می آد
وقتی می میره، براش گریه می کنیم
چرا باید گریه کنیم؟
چرا باید همش گریه کنیم؟
دلم می خواد بخندم
نمی خوام گریه کنم
بخند
زمونه نباید منو گریه بندازه
باید منو بخندونه.
من می خوام بخندم. می خندم
من می خندم. خوب می کنم می خندم...
زمونه باید منو بخندونه.
من باهاش مبارزه می کنم
من گریه نمی کنم. من می خندم.
بخند.
می خندم
بخند اگر می خوای. چرا گریه می کنی؟ الان باید بخندی
اگر بخندی قبولی.
اشکال اینه که وقتی باید بخندی، گریه ات می گیره.
آدم خنده اش می گیره، باید قبول شه می خنده.
اما برای قبول شدن باید گریه کنی.
چرا باید این جوری باشه؟
چرا باید بخندیم یا گریه کنیم؟
چرا باید گریه کنه؟ این گریه داره؟
نباید گریه کنیم.
باید بخندیم
چرا باید موقع اومدن و رفتن گریه کنیم
من می خندم. خوب می کنم می خندم. باید بخندم
متشکرم. شما قبول شدین
دستمزدتون رو هم همین الان می گیرین
آقای صلاحمند.
یک قرارداد با این ها بنویسی
و به هر دو پولشون رو بپردازید
به هر کدوم پنجاه هزار تومان بدین.
فقط به آرتیست دستمزد می دن و می گن برید؟
اینقدر بی ارزشه؟
ما فقط خواستیم حق تون رو بدیم.
کی می تونیم برگردیم؟
مگه نیامده بودید فیلم بازی کنید؟
این اولین دستمزدتون رو بگیرید
ببینید براتون خوبه؟
من به خاطر پول نیامدم.
پس برای چی اومدی؟
برای دیدن چنین صحنه هایی
خواستم ببینم یک هنرپیشه ای که هیچ پارتی نداره
چه جوری وارد این کار می شه؟
و چه جوری می تونه یک هنرپیشه خوب بشه؟
من بهتون گفتم
شما الان تودنیای فیلم اومدین
با همین استعداد باعث می شه فیلم سازهای دیگر هم بیان سراغتون.
ولی درها را به روی بقیه نبندیدها، وقتی وارد شدین.
نگویی که هیچ کس دیگه نمی تونه وارد قلعه شاه بشه ها.
من این کار را نخواهم کرد.
چون من از ۱۳ سالگی تلاش کردم...
و خانواده ام اون موقع راضی نبودند
من خودم باید همه اون پله ها را بالا می رفتم
من اجازه نداشتم تنها از خونه بیرون بیام
به هر کسی که تونستم. هر کلاسی...
اما نتونستم کسی رو پیدا کنم.
بنابراین نمی زارم هیچ کس رنج ببره مثل من.
نمی گذارم همچین اتفاقی بیفته
کی دوست داره کلاکت رو دستش بگیره؟
کی دوست داره کلاکت رو دستش بگیره؟
بهتره دست ایشون باشه
حالا روی کلاکت بنویس "پایان"
بنشین زمین و بنویس!
همه تون فیلم بازی کردین
جا برای همه تون هم بود
سینما مال همه است
اگر سینما قراره زندگی رو نشون بده
پس جا برای همه هست
بگیرش بالای سرت
بالاتر، مر جوان
نور بخوره
همه لبخند بزنید.
بخندید
بگو چه احساسی داری.
خوشحالم
خوشحالم خیلی
خوشحالم
من خوشحالم
متشکرم و خداحافظ
همه با هم از در برن بیرون
همه گروه برن از در بیرون
با دوربین خداحافظی کنید
خداحافظی کنین
من می خوام برگردم.
خانوم ها می تونن برای تست بازیگری بایستند
ممکنه آقایون همه بیرون منتظر باشن؟
این دو دختر از خانوم های دیگر امتحان کنن
ببینیم می تونن بقیه رو قبول کنن یا نه؟
خانم ها بمونن. برادرها بیرون.
شما جای من هستید
و باید کارگردانی کنید.
خانم ها بیایید اینجا!
یک دوربین بگذارین اینجا!
من تا ده می شمارم
هر کدومتون گریه کردید قبول می شید
آنهایی که گریه نکردن رد هستن
اگر هنرمند نتونه گریه کنه
پس چی کار می تونه بکنه؟
دستاتونو نگیرید جلوی صورتتون
من اشک واقعی می خوام
من نمی گذارم شما بازیگر بشین.
من انتخاب شدم
تا کسانی رو انتخاب کنم که
لیاقت نقش رو داشته باشن
چرا شماها گریه نمی کنین؟
حتما باید گریه کنیم؟
هر کس گریه کنه می تونه بمونه.
وقتتون تموم شده
بقیه برن.
شماها ردید.
از نظر من ردید.
شما و شما می تونید بمونید
بقیه می تونن برن
می تونم الان گریه کنم؟
آره می تونی.
من بهتون یک شانس دیگه می دم.
فقط ۱۰ ثانیه
باید گریه کنید
من ازت می خوام گریه کنی.
من کارگردانم
و ازت می خوام گریه کنی.
فقط باید گریه کنین.
بفهمید
من نمی تونم الان گریه کنم
من باید بدونم فیلم راجع به چیه
تا حس پیدا کنم.
اینقدرها ساده نیست!
تصور کن داری تیاتر بازی می کنی و این یک صحنه غمگین است
شما باید جایی که کارگردانت گفته گریه کنی.
تصور کن ما تماشاچی هستیم.
یک صحنه غمگین رو برای ما بازی کن.
من باید روی صحنه باشم.
این صحنه است.
تمرکز هم بکن.
برگردید پیش بقیه.
یک قدم بیاین جلو
نزدیک این خط.
خب؟ شما گریه کردین
اشک رو تو چشمام حس می کنم ولی پایی نیامده.
سخته از آدم بخوان گریه کنه، این طور نیست؟
خیلی
پس چه جوری تو هم سنگدل شدی؟
چه حسی دارین؟
نگرانم
چرا؟
برای این که بالاخره ما قبول می شیم یا نمی شیم؟
تو چی؟
من باز هم مثل حس اولم رو دارم.
احساس نگرانی می کنم.
وقتی اینجا نشسته بودی چه حسی داشتی؟
اول فکر کردم نمی تونم ازشون بپرسم
بعد کم کم دیدم می تونم
خب. این کلاکت رو بگیر
شما هم همینطور
آن را بردار
اسم آن کلاکته
وایستید سر جاتون
یه جوری که همه تون دیده بشین.
برو اون جا...
می خوام همه تون رو ببینم
شما دو نفر بشینید
می تونین بشینین؟
بشینین شما.
به هم نزدیک تر شین.
روی کلاکت بنویس.
چی؟
بنویس: "ادامه دارد."
بگیرش بالا
بالاتر.
حلا دوست دارین بخندید یا گریه کنین آخرین عکس رو؟
بخندیم بهتره.
شما چی فکر می کنین؟
پایان خوشی داشته باشه بهتره!
کات!