بخشى از كتاب كره اى سلام سينما
نويسنده: كيم جى سئوك
خانواده مخملباف، گشودن درهايى نوين
اين افتخار بزرگ نصيبم شد كه در هجدهمين جشنواره بين المللى فجر در فوريه امسال شخصا آقاى محسن مخملباف را ملاقات نمايم. بعد از صرف ناهار به تماشاى اولين كار همسرش، خانم مرضيه مشكينى به نام "روزى كه زن شدم" رفتيم. بعد ميثم با دسته اى پول كه براى پدرش آورده بود وارد شد. بعد از اين كه صحبت مان تمام شد، محسن شخصا من را به هتل محل اقامتم رساند و سر راه جلوى يك گلفروشى ايستاد تا به عنوان هديه، گلى براى من خريدارى كند. مهربانى وى همان احساسى را كه در تماشاى آخرين صحنه "نون و گلدون" داشتم در من مجددا برانگيخت. ولى چيزى كه تاثير بيشترى روى من گذاشت، صحنه رفتن محسن به جزيره كيش، -جايى كه مرضيه اپيزود بعدى فيلمش را فيلمبردارى مى كرد- بود. پولى كه ميثم براى پدرش آورده بود، بودجه فيلم مرضيه بود و محسن به جزيره كيش مى رفت تا شخصا پول را به مرضيه تحويل دهد.
فيلمسازى در خانواده مخملباف هميشه همين گونه بوده. درست مثل استانداردهاى كره اى كه بودجه فيلم آنها به مقدار قابل ملاحظه اى كم است. از اين گذشته آنها براى پرداخت بدهى خود، حتى خانه و ماشين خود را نيز مى فروشند. بعد از اين كه فيلم كامل شد و اكران گرديد، آنها ماشين و خانه شان را از درآمد فروش فيلم مجددا خريدارى مى كنند و اين فرآيند را براى پروژه بعدى به همين شكل تكرار مى كنند.
اين روشهاى توليدى را مى توان به جو فرهنگى ايران و شرايط اجتماعى كشور ربط داد. محسن در مقاله اش به نام "خانه فيلم مخملباف" اينطور آورده: وى اين روش كار را در سال ۱۳۷۴ با ساختن فيلم نون و گلدون آغاز كرد. زمانى كه متوجه شدند كه اين فيلم ممنوع الاكران خواهد شد، خانواده يك جلسه اضطرارى تشكيل دادند. آنها متفقا تصميم گرفتند كه به جاى اينكه بگذارند فيلم سانسور شود، آن را براى پخش ارائه نكنند. اين بدان معنا بود كه بايد براى بازپرداخت پول به سرمايه گذاران فيلم، خانه شان را مى فروختند و آنها با رضايت كامل اين ايثار را پذيرفتند. از آن زمان، محسن توانسته كارهايش را كامل و بدون سانسور حفظ كند و خانواده اش به اين روش منحصر به فرد در رابطه با تهيه بودجه براى فيلم خو گرفته اند. در واقع اعتبار بين المللى محسن آنقدر بالاست كه مى تواند به راحتى بودجه لازم براى پروژه هايش را از سرمايه گذاران خارجى تهيه نمايد. با اين حال وى به اصولى معتقد است كه هرگونه دريافت بودجه اى كه ممكن است سلامت و موجوديت هنرى وى را تحت تاثير قرار دهد، عليرغم رقم آن رد مى كند. شايد متعجب شويد اگر بدانيد كه خانواده وى هم صددرصد اين مساله را تاييد مى كند.
از آنجايى كه ايده هاى سينمايى خانواده مخملباف بر پايه تجارب آقاى مخملباف در زندگى او مى باشد، اكثر مردم ممكن است به سختى بتوانند روش توليد فيلم منحصر به فرد خانواده مخملباف را تصور نمايند. محسن تحصيلات سنتى و ارزشهاى اجتماعى را به مبارزه مى طلبد و معتقد است كه خود زندگى بهترين و باارزش ترين روش در تحصيل هنر است. در نتيجه اين اعتقاد است كه دختران وى سميرا و حنا به خاطر يادگيرى در مورد زندگى و فيلم سازى در خانه، تحصيلات رسمى را كنار گذاشته اند. محسن همچنين معتقد است كه فيلمسازى هيچگاه نبايد براى يك فرد يا گروه نخبه به عنوان يك حق ويژه باشد. فيلم نمايشگر زندگى يك انسان است و بنابراين هر فردى بايد قادر باشد كه فيلم خودش را بسازد. او اعتقاداتش را در رابطه با اعضاى خانواده اش هم پياده كرده و باعث شده كه همگى آنها در فرآيند فيلمسازى يك نقش كليدى را ايفا كنند. مخملباف با ساختن فيلم هاى جديدى با همكارى مردم عادى، به توسعه اين عقايد در مورد سينما ادامه مى دهد. افراد معمولى درست مثل زندگى روزمره شان نقشى را در فيلمهاى وى ايفا مى كنند و گاهى اوقات در اين فرآيند وى را نيز راهنمايى مى كنند. اين تلاش صادقانه مخملباف است كه سعى دارد با آميختن داستانهايى از عامه مردم و داستانهايى كه خودش مى خواهد بيان كند، فيلمسازى اش را به نوعى تصحيح نمايد. فيلم "سلام سينما" كه او در سال ۱۳۷۳ ساخت يك نمونه بارز از چنين امرى است. "سلام سينما" فيلم مستندى در موردافرادى است كه به يك امتحان هنرپيشگى جواب مثبت مى دهند و در حالى كه با احساس تمام عشق شان را به سينما ابراز مى دارند، محسن موفق مى شود كه بازتاب طبيعت خودش را به عنوان يك بيننده مهربان به آنها نشان دهد. براى مثال وى صندلى كارگردانى خودش را در اختيار ٢دختر كه براى امتحان آمده اند مى گذارد و از آنها مى خواهد كه نقش وى را ايفا كنند، اين صحنه قدرت او را در فيلم سازى مى رساند و همزمان نيز دليلى است از عشق مردم عادى و علاقه آنها به هنر سينما.
با اين حال محسن هيچگاه روش كارگردانى منحصر به فردش را به بقيه اعضاى خانواده تحميل نمى كند و به حرفهايى كه آنها مى خواهند بزنند با اشتياق توجه مى كند و سعى مى كند كه ديدگاه هاى شخصى شان را درك كند. براى همين است كه هر يك از فيلم هاى اعضاى خانواده مخملباف، شخصيت هاى خاص خودشان را دارند. در اين رابطه روش و رفتار محسن امسال در جشنواره بين المللى فيلم سنگاپور در ماه مارس كاملا روشن و مشخص بود. او در حالى كه يكى از اعضاى هيات داورى بود و دختر كوچكش حنا را در كنار خودش نشانده بود، از دختر ۱۱ ساله اش در مورد فيلم ها نظرخواهى مى كرد و خيلى جدى به نظرات وى گوش داد. از وى سوال شد كه با توجه به اين كه حنا نمى تواند زيرنويس هاى انگليسى را بخواند، آيا مى تواند به طور كامل فيلم را درك كند و محسن جواب داد كه دقيقا به خاطر همين امر است كه حنا مى تواند بينشى از جنبه عينى فيلم ها را در اختيار من بگذارد. تمام اعضاى خانواده عليرغم تفاوت سنى شان، احترام به عقايد يكديگر و نقش شان را در فرآيند فيلمسازى حفظ مى كنند. مرضيه كه بعد از بچه ها مطالعه فيلمسازى را شروع كرده، با مسرت تمام، كارش را به عنوان دستيار سميرا آغار كرد. براى خانواده مخملباف فيلم سازى روشى است براى شناخت يكديگر، به عنوان متخصصانى مستقل در امر فيلمسازى.
دليل ديگر براى وجود اختلاف بين فيلمهاى اعضاى خانواده، عقايد محسن در رابطه با "واقعيت"هاست. وى به ميزان زيادى تحت تاثير شاعر ايرانى قرن سيزدهم، رومى (مولوى) مى باشد. اين شاعر معتقد است كه واقعيت را مى توان از زواياى مختلف ديد، همانگونه كه يك آينه شكسته ممكن است يك تصوير را به صورت جز به جز منعكس كند. براى همين است كه در فيلم هاى وى تغيير مستمر در سبك مشاهده مى شود و فيلم هاى خانواده بر مبناى سبك و موضوعات كاملا گوناگونى بنا شده. به عقيده محسن فقط يك در نيست كه به واقعيت منتهى مى شود و براى همين هم وى هميشه درها را باز مى گذارد. با اين حال در انتهاى هر فيلم فقط ۲ اصل است كه وى به آن اصرار دارد، يكى انسانيت و ديگرى عشق. فيلم هاى وى ممكن است شاعرانه، واقعگرا و يا حتى تجربى باشد، ولى اين ٢، موضوع اصلى هيچگاه تغيير نمى يابند. در فيلم "نون و گلدون" وى اقرار مى نمايد كه عقيده اوليه اش كه بايد "دنيا را از طريق انقلاب تغيير داد" تغيير كرده است. در عين حال فيلمهاى خانواده وى نيز بر انسانيت و عشق تاكيد دارند. كارهاى سميرا در واقع داستان افراد ناتوانى است كه جامعه در مورد آنها غفلت كرده (سيب) و كردهايى كه به عنوان يك اقليت در هراس دايمى زندگى مى كنند. (فيلم تخته سياه) در حالى كه فيلم مرضيه درباره فشارى است كه روى زنان در جامعه اعمال مى شود(روزى كه زن شدم).
به طور كلى برخورد خانواده مخملباف با "فيلمسازى براى توده مردم" يك رقابت منحصر به فرد و بى نظير سينمايى است. اين خانواده روند فيلمسازى را قسمتى از زندگى روزمره اش تلقى مى كند و از اين طريق به دنبال واقعيتها از دنياى اطرافش مى آموزد. آنها معتقدند كه فرآيند فيلمسازى آنان نبايد به عنوان يك عمل خصوصى، براى يك گروه يا شخصى تلقى شود و بلكه آنان با انتخاب عشق و انسانيت، به عنوان دو انگيزه اصلى شان براى توده مردم فيلم مى سازند. اين ايدئولوژى و شيوه زندگى آنها در سبك توليد فيلم در اين خانواده و دستاوردهاى هنرى شان نتايج چشمگيرى را به دنبال داشته است. آنان در عين حال براى ما فرصت هاى جديدى را به وجود مى آورند كه ما به ارزشهاى واقعى خودمان نيز بيانديشيم.